- پایگاه خبری، تحلیلی میرملاس - https://www.mirmalas.com -

ما کجای تاریخ ایستاده ایم، که اینقدر پرت شده ایم

[1]
 
علیآقا حسین پور :

 

” ما کجای تاریخ ایستاده ایم، که اینقدر پرت شده ایم ”

 
یک | تاریخ این شهر
هرکجای تاریخ این ” شهر، رنگ و رو وا رفته ی خاکستری ” را که خوب ورق می زنیم، دردهای بی درمان تر با زخم های عمیق تری در گوشه ی دیگر چنان با دشنه ی از سیاست زدگی جا خوش کرده است، که انگار فراموشی و حسرت آرزوهای این شهر با این مردمان از شکم روزگار زاده شده است، و انگار این درد ساخته ی دست خودمان نیست. | انتصاب ، عزل و بخشایش فرمایشی | امروزه در این شهر چنان با قدرت تمام اتفاق می افتدکه تبدیل به نمادی از هنجارهای سیاسی شده است، که اگر در جناحی حاکم این گونه رفتار های به ظاهر کارآمد اما ”ناکارآمد” اتفاق نیفتد، نشانه ی ضعف آن گروه تلقی می گردد. انتخاب | شهردار | یعنی انتخاب، قلب تپنده یک شهر، نه مکانی برای جولان های سیاسی، جناحی و روزمرگی تفکرهای خسته ی از خدمت به این مردم بی پناه، شهرداری نمادی از دغدغه مند ترین ارگان های خدمت گزار مردمی و شهری است،که فعالیت و عدم فعالیت اش کاملا تاثیری مستقیم و مشخص در وضعیت شهری را به دنبال خواهد داشت. با یک قلب مریض نمی شود مسافتی طولانی آن هم مسیر پرزحمتی چون تکامل یک زندگی شهری و مدنی را پیمود، اما شورای شهر، انگار همچنان به دست و پای روزمره گی سیاسی افتاده است، و به جای انتخاب یک شهردار با سابقه ی کاری درخشان، باز دچار روابط و ضوابط کهنه سیاست عزل و انتصاب می باشد. و با این وجود باز باید شاهد دهن کجی این صندلی رام نشدنی شهرداری باشیم که تبدیل به یکی از با ارزشترین میراث های ناکارآمدمان شده است.
………………………………………………………………………………………………………..
دو | سهم ما در این شهر
|۱| سهم ما در این شهر، دهن دریدگی و خمیازه های طولانی مدت آسفالت پیر این شهر است، که بر تن خویش یادگاری دوره های ناکارآمد شهرداری کوهدشت را هر روز گوشزد می کند.|۲| سهم ما در این شهر، دست اندازهای وجب به وجب خیابان هاست ، که انگار نمی خواهند دست از دل و روده ی ما بکشند. |۳| سهم ما در این شهر،آرزوی داشتن خط کشی های خیابان ها و چهارراه هاست که راننده ها به اشتباه برای چراغ قرمز وسط چهارراه ترمز نکنند. |۴| سهم ما در این شهر داشتن آرزوی چند عدد سطل زبااااااااااااله های ناقابل سطح شهر است، که مجبور نباشیم آشغال هایمان را هرجا پرت کنیم. |۵| سهم ما دراین شهر آرزوی داشتن مکان های عمومی برای تابلوهای اعلانات است، که بر روی در و دیوارهایمان اسم های خط خطی معلوم و نامعلومی نباشد که توان هیچ کمکی را ندارند. |۶| سهم ما در این شهر زباله های خجل، پلاس شده در سر کوچه و خیابان هایمان است، که بخاطر نبودن ماشین شهرداری اشک انتظارشان برروی آسفالت جاری می شود. |۷| سهم ما در این شهر پیاده رو های فاقد موزائیک با خاک های کهنه شده شان است،که هر روز باید برای سه وعده غذایی واکس و لباس شویی و اتو دم دستمان باشدکه با انسان های غیر متمدن اشتباه گرفته نشویم. |۸| سهم ما در این شهر بلعیده شدن در تفکر های ناکارآمد شهری است تا تکامل شهری. |۹| سهم ما در این شهر خاکستری، خنثی بودن است. |۱۰| سهم ما در این شهر فقط صندلی های پلاس شده با انسان های غیر متخصص است. | ۱۱| سهم ما در این شهر فراموشی است بخاطر انتخاااااااااب هایمان |۱۲| سهم ما در این شهر… ببخشید چند لحظه صبر، اصلا ما سهمی در این شهر داریم، اگر هست شما بگوئید….