تاریخ : پنج شنبه, ۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳
5

شعر ایران

  • کد خبر : 9003
  • 17 شهریور 1391 - 21:48

  حرف که می‌زنی انگارسوسنی در صدایت راه می‌رودحرف بزنمی‌خواهم صدایت را بشنومتو باغبان صدایت بودیو خنده‌ات دسته کبوتران سفیدیکه به یکباره پرواز می‌کنند .تورا دوست دارمچون صدای اذان در سپیده دمچون راهی که به خواب منتهی می‌شودترا دوست دارمچون آخرین بسته سیگاری در تبعید .تو نیستیو هنوز مورچه‌هاشیار گندم را دوست دارندو چراغ هواپیمادر […]

 

حرف که می‌زنی انگار
سوسنی در صدایت راه می‌رود
حرف بزن
می‌خواهم صدایت را بشنوم
تو باغبان صدایت بودی
و خنده‌ات دسته کبوتران سفیدی
که به یکباره پرواز می‌کنند .
تورا دوست دارم
چون صدای اذان در سپیده دم
چون راهی که به خواب منتهی می‌شود
ترا دوست دارم
چون آخرین بسته سیگاری در تبعید .
تو نیستی
و هنوز مورچه‌ها
شیار گندم را دوست دارند
و چراغ هواپیما
در شب دیده می‌شود
عزیزم
هیچ قطاری وقتی گنجشکی را زیر می‌گیرد
از ریل خارج نمی‌شود .
و من
گوزنی که می‌خواست
با شاخ‌هایش قطاری را نگه دارد .
 

غلامرضا بروسان

لینک کوتاه : https://www.mirmalas.com/?p=9003

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 3در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۳
  1. هیچ قطاری وقتی گنجشکی را زیر می‌گیرد
    از ریل خارج نمی‌شود .
    و من
    گوزنی که می‌خواست
    با شاخ‌هایش قطاری را نگه دارد .

    تشکر از دبیر سرویس ادبی

  2. حرفی بزن

    چراغ هواپیما را نشانم بده

    و یکباره پرواز را

    به کمر بند ببند!

  3. شعرقشنگی است . با تشکر از مرتضای شاعر .

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.