- پایگاه خبری، تحلیلی میرملاس - https://www.mirmalas.com -

دمکراسی باژگونه !

 

[1]

 

هوشنگ آزادبخت :

دمکراسی باژگونه !

به زعم زعمای سیاسی و فرهنگی، و به قضاوت تاریخ، تاکنون دمکراسی،کارآمدترین شیوه ی اداره ی امور جوامع بشری بوده است! چرا که در آن سررشته و هدایت تمام کارها به دست مردم سپرده می شود و آنها می توانند با استقبال و اعتمادی که به برگزیدگان هر جامعه روا می دارند، سرنوشت خویش را آزادانه رقم بزنند! برای همین است که جامعه شناسان و حقوقدانان جهانی، تاکنون موفق به ارائه ی مِتُدی بهتر برای جایگزینی آن نشده اند و روشی که بر آن استیلا یابد را نتوانسته اند برایش دست و پا کنند؛ اگر چه بعضاً انگ دیکتاتوری اکثریت را برایش تراشیده اند، اما این نمی تواند از ارزشها و اثرات بی شماری که دمکراسی بر تمام شئونات هر جامعه بر جای می گذارد، بکاهد و محسنات آن را خدشه دار سازد!  
بی تردید اصلی ترین رکن هر دمکراسی، انتخابات آزاد می باشد که کشور ما از عصر مشروطیت بدین سو ، کماکان و جسته گریخته آن را بکار گرفته است و به لطف و یمن انقلاب ۵۷، شتاب بیشتری به آن داده، وارد مرحله ی تازه ای گردید، که برگزاری حدود سی انتخابات طی این مدت گویای این واقعیت است. با این وجود پس از گذشت سالها و کش و قوسهای فراوان، آخرین حلقه ی مفقوده ی انتخابات ها، انتخابات شوراها بود که با همت و اراده، و البته، اشتباه محرزِِ دولت هفتم کلید زده شد و تنها قانونی، که خاک غربت و بی توجهی بر آن نشسته و به محاق رفته بود مجال بروز یافت و، با برگزاری آن،  آخرین قطعه ی پازل انتخابات ها تکمیل و گامی دیگر در مسیر سپردن هر چه بیشتر قدرت به دست مردم برداشته شد و چرخاندن چرخ امور شهری بدانان واگذارگردید؛ به واسطه ی آن ملت توانست با اسم رمز دمکراسی سنگری دیگر را به سیطره ی خود درآورد و سند تحولی نو را به نام خود رقم زند. گرچه گذشت زمان ثابت کرد معایب این کار بر محاسن اش کاملاً چربش دارد و ضعف ها ی آن به مرور آشکار گردید! ما به خیال اینکه صاحب دمکراسی و حق انتخاب آزاد شده ایم و ره آورد آن، شورای مردمی برآمده و شهرداران کاردان و دلسوز خواهد بود و زین پس زمام امور به دست خودمان خواهد افتاد، از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدیم. گمان می کردیم منبعد تمام پلشتی ها و گرفتاریهای گریبانگیر شهری، آنگونه که اعضای شورا در تبلیغات خود دمیده بودند، برطرف خواهد شد و مدینه ی فاضله ی موعود، در آینده ای نه چندان دور به وقوع خواهد پیوست ! چنان می پنداشتیم که جامه ی رخوت و کسالت برای همیشه از قامت خمیده ی شهرمان رخت خواهد بست و در عوض ردای نشاط و شادی بر آن پوشیده خواهد شد!؟ خیال می کردیم پس از چرخهای فراوان که در چرخاب روزگار خورده ایم، اینبار نوبت آسودن در ساحل آرامش و آسایش است و سالها، رؤیای داشتنِ شهری آباد و سرپنجه،به واقعیتی ملموس بدل خواهد شد!؟ اما زهی خیال باطل! چرا که شوراها نه تنها پیام آور طراوت و آبادانی زیست گاه مان نبودند، بلکه جمود و خرابی را برایمان به ارمغان آوردند! مبشر شادی و خوشبختی و منادی خیر و برکت نشدند هیچ، مبادی اندوه و شوربختی و، نادی خمود و کاستی شدند!
چنانچه بخواهیم با دیده انصاف و مروت، فارغ از هر گونه قیل و قال و تعلق خاطر، بدون حب و بغض، کارنامه ی شوراها از بدو تا حال را در شهرستان کوهدشت- جاهای دیگر مدنظر این مقال نیست- بر سبیل اعتدال و سنجش ترازوی عدالت این مردم بسنجیم، جدای از خدمات مقطعی و کوتاهی که گه گدار به انجام رسانده اند و صد البته، نباید منکر بعضی تلاشهایی که در زمینه ی ایجاد فضاهای سبز ناکافی و اقدامات جسته گریخته ای که صورت پذیرفته است ، گردید! اکثر شعائر و مواعید آنها پوچ و بی حاصل بوده و از این بابت ، دچار خسران و ادبار شده ایم! محصول چندین دوره شوراها، جز سرگشتگی و پریشانی بافت شهری، خیابان های پرچاله چوله، کنده کاریهای پی در پی و به حال خود رها شده، درختان خشکیده، یا در شُرف خشک شدن ، جداول و آب راههای مالامال از کثافات، آت و آشغال ولو شده در جای جای شهر، و جولان موشها و گربه ها در  سطح و مجاورت آن ! نخاله های گسترده در کوی و برزن ، معابر و پیاده روهای آکنده از کالاهای کاسب کاران، آوارگی و دلهره ی دست فروشان، آوای مشئوم و آزاردهنده ی دوره گردها که تمام محلات را به ستوه آورده اند؟! صندلی لرزان شهرداران و سرپرستان منتصب و نداشتن امنیت و آرامش شغلی، اعمال نفوذ بر شهردار و کارمندان و واداشتن آنان به اطاعت و به انجام رساندن اوامر شخصی و سفارشات اعضای شورا تا آنجا که می بایست در مقابل بستگان و دوستان اعضاء ، تسلیم محض باشند و اوامر آنان را بدون چون و چرا به مرحله ی اجرا بگذارند!گستراندن سایه شمشیر عزل و نصب بر سر و روی اعضای شهرداری، بکارگیری بالای یکصد نفر از افراد درجه یک و نزدیکان اعضای شوراهای شهر، که موجبات نارضایتی هزاران نفر، بیکاری را که حقاً سزاورترینِ ورود ، به شهرداری می باشند را به بار آورده است! مداخله ی بی جا در تصمیمات شهرداری و اتخاذ تدابیر نفوذی و احاله ی  نظرات خاص در شهرداری. نبود سلسله مراتب اداری و براه انداختن بازار هر کی به هر کی و، آشفتگی و بلبشوی حاکم در شهرداری، خالی کردن جیب شهروندان مفلوک از طریق بستن جریمه های سنگین، و ایضاً درآمدهای هنگفت شهرداری، که بدون حساب و کتاب، معلوم نیست سرانجام آن به کجا می رود و صرف چه چیزی می شود! عدم پرداخت به موقع و تعویق های مکرر حقوق و دستمزد کارکنان و کارگران زحمتکش و …… در عوض آنچه ما فراوان دیده ایم ، تبریک و تهنیت پارچه نوشته ها و نصب پلاکاردها و نوشته جات بود که بارها بر عرض خیابانها و سینه تابلوها و صفحه ی نشریات ، نقش بستند و ریاست دوره ای شورا را به شماها از طرق مختلف جار کشیدند. اما دریغ از ارائه ی کارنامه واقعی خود . دریغ از یکبار صدق و صفا و آگاه ساختن مردم از کارکرد خویش ! جناب آقای شورایی! مرحمت فرموده، پس از پایان خواب قیلوله ، در خنکای عصرگاهان، با خود روی شخصی ات، در محلات و کوچه پس کوچه های شهرت گشتی بزن ، تا دست پخت خود و اسلاف خود را در گزینش شهرداران و صالحات و باقیات بر جای مانده نظری افکنده، تا صحت و سقم مدعیات اخیر برایتان عیان گردد! تا با انبوه فرسودگی های موجود در گُله به گُله ی این شهر آگاه شوید! تا بوی آزاردهنده ی تعفن پیچیده در جداول پر از گل و لای و فضای محلات بویناک، شامه ات را بنوازد! تا با انبوه بی ریختی ها و نابسامانی های گسترده آشنا شوید!
ما باید از یک نظر،  بر بخت و اقبال خود ببالیم و بنازیم، زیرا که شهر ما در موقعیت جغرافیایی پرت و نقطه ای کور واقع شده تا در مسیر آمد و شد کمتری قرار گیرد! باید سپاسگزار شانس خوب خود باشیم، بدان جهت که با داشتن زمینه های مساعد تاریخی و تفریحی، و مناظر زیبای طبیعی و دارا بودن قابلیت ها و ظرفیت های جذب و جلب جهانگردان و ایران شناسان و فرهنگ دوستان به این دیار، با رخوت و ندانم کاری متولیان میراث فرهنگی برای بازدید از جلوه های چشم نواز موجود، مواجه گشته ایم، تا آوازه ی شلختگی و بی سامانی شهرمان مکتوم بماند و قواره ی نامتوازن و خرابیهای دیدنی آن انگشت نمای خاص و عام نگردد! تا قواعد و چارچوب و اصول شهرسازی ما، مورد الگوبرداری دشمن واقع نشود و ترفندها و درایت های بدیع ما، لو نرود و مورد بهره برداری دیگران قرار نگیرد! تا مورد مضحکه و تمسخر مسافرینی که به هر دلیل راهشان بدینجا کج می شود قرار نگیریم!
به نظر می رسد موجود عجیب الخلقه ای که به یکباره، در نبودِ زمینه های شایسته ی رشد و بالندگی، الله بختگی و ناگهانی بر دامن این شهر نشست؟! نه از سلامت جسمانی و روانی کافی برخوردار بود و نه، اصول تربیتی قابلی را برایش در نظر گرفته بودند؟!چرا که نه تنها، ناف انتخابات شوراها( لاقل در شهر ما) در ساعت مناسبی بریده نشد! بلکه موجودی که خاستگاه آن نه برخاسته از بطن حزب و بر اساس برنامه ای مدون و گذراندن سلسله مرابت حزبی و شناسایی قابلیت ها و توانایی های هر شخص و رشد پلکانی بود، بلکه نقش قومیت، طایفه بازی، عشیره گرایی، باندبازی و نفوذ در ادارات و مدد جستن از مددجویان کمیته امداد در زایش آن، قابل کتمان نبود! و باز در این میان نیز، تحصیلات و تجربیات اعضای شورا، هیچ گونه سنخیت و قرابتی با دانش شهرسازی و جغرافیای شهری نداشته و ندارد! این گونه دمکراسی باژگونه که ما وارث آن شده ایم، هیچ گونه تناسبی با زیرساختها و الفبای دموکراسی نداشته! که جلوه های سست و شکستنی آن کاملاً هویدا و آشکار است و در ایفای نقش خود عاجز و ناتوان است، چرا که به قولی ، تا زمانی توده ها به رشد سیاسی مطلوب نرسیده باشند، دمکراسی حکم سمی را دارد که بر پیکر اجتماع تزریق می گردد و بافتهای آن را مسموم می سازد و، عوام فریبی جایگزین آن می گردد. بنابراین موجودی که زائیده ی دمکراسی باری بهر جهت و بدون هر شباهتی به مدل های رایج، پای به عرصه ی وجود نهاده، عملکردش نامطلوب، ناپخته، بی دوام و نسنجیده خواهد بود و،  نتیجه ای جز پیچیدگی و بغرنج تر شدن اوضاع در برندارد! با این وجود، بسامد این همه هزینه و جار و جنجال و بگیر و ببند، چیزی جز اتلاف سرمایه ها و منابع را در بر نداشته است و چه لطمات شدیدی که بر آن وارد نساخته است!؟
جنابان شورا! اصلی ترین وظیفه ی شما بلاشک انتخاب شهردار و نظارت بر اعمال و کارکرد آن است که متأسفانه کم نیستند قصوری که در این راستا مرتکب شده اید! ای کاش! گزینش شهرداران با همان سبک و سیاق گذشته و بدور از این همه گیر و دار، انجام می گرفت و شاهد تنش ها و مجادلات کنونی نبودیم!؟ آنگونه که ماهاست این شهر، از داشتن شهردار محروم است و معلوم نیست چه وقت دلهای آقایان به هم نزدیک می گردد و بر سر ذوق و شوق خواهد آمد و سکان هدایت شهر را به کدامین عنصر ملعبه ی دست و، مجری مکنونات حضرات  سپرده خواهد شد؟!
قرار بود بر زلف پریشان این شهر دستی بکشید و تمام تلاش خود را مصروف مشکلات آن سازید، که نساختید؟! وعده دادید تمام ناهنجاریهای حاضر را با دستان معجزه گر خویش ریشه کن سازید و اقسام وسایل تفریحی و فرهنگی و ورزشی را ساز کنید، که نکردید؟! بنا بود با درایت خود زنگار کسالت را از سیمای شهرمان بزدائید و خرمی و نشاط را برایمان به ارمغان آورید، که نیاوردید؟! قرار بود هر آنچه مایه آرامش و آسایش است را گرد آورده و فراهم سازید، که نساختید؟! درست است که تمام هم و غم شما ها، صرف بروز اختلافات، کشمکش ها و خودخواهی ها گردید!؟به فکر منافع مردم نبودید هیچ، شورا را سکوی پرتابی پنداشتید تا با آن، به سوی تسخیر مناصب بالاتر به پرواز درآیید! همگان آگاهند که نهال شورایی شماها، در زمینی شوره زار و نامرغوب کاشته شد و در پس سالهای بی آبی و وزش طوفان های سهمگین افتراق و اختلاف، نه تنها میوه ی آن ببار ننشست و کام این مردم را شیرین نکرد بلکه از چوب خشکیده ی آن، برای تبرها و تیشه ها دسته شدید و زخم های کاری بر پیکر اداره ی امور این شهر وارد ساختید و، تارک اش را آماج حملات پیاپی خود قرار دادید! جنابان شورا! به یاد آورید آن شور و شوق، مردمی را که با حضوری معصومانه، زینت بخش صندوقهای رأی شدند تا داشتن زیست گاهی سرشار از پاکی و زیبایی را برای خود ترسیم سازند! بیاندیشید که چگونه در صفای پرصراحت آن روز، عنان و اختیار اداره و عمران دیار خود را به شما سپردند، تا شکوه حضور را در چشم اندازی بدیع برملا سازند ! عالیجنابان ! در نظر آورید ، جلال و جلادت مردمی را در آن هنگام که رنج و مرارت کشیدند و به گمان تغییر اوضاع از آرمان خود دست نکشیدند و بر نظر و اندیشه ی شما مُهر اعتماد زدند! آیا این شرایط پاسخ اعتماد آنان است؟! آیا توانستید گامهایی جدی برای برطرف ساختن عوارض فراراه و توسعه و آبادانی شهر شان بردارید؟! آیا در گشودن صدها گره از مشکلات این مردم موفق بوده اید؟! بی گمان پاسخ همه ی این سؤالات را می سپاریم به وجدان های بیدار این مردم و قضاوت تاریخ و نسلهای آینده!
 آقایان محترم لطف فرموده! از برج عاج منیت ها و مَن و مَن کردن ها فرود آیید و فردا روز، دگر بار ستبر سینه ها را سپر نسازید و سودای پوشیدن خرقه ی شورایی را از سر خود بدر کنید. عنایت فرموده! شولای خود را از رخت آویز این مردم بردارید و در جاهایی که باید باشید و، در خور و سزاوار آنید، بیاویزید! اگر قصد خدمت دارید بروید آنجائی که خورند و لایق آنید؟!بگذارید امور بر مدار عقلانیت و حقانیت بچرخد و کارها به دست کاردان سپرده شوند و بیش از نمک، بر رخم و زیل این مردم نپاشید، که می سزد از آینده ای سرشار از آرامش و اطمینان و مکانی لبریز از عشق، محبت و انسانیت و صمیمیت برخوردار باشند!

( ایمیل دریافتی )