- پایگاه خبری، تحلیلی میرملاس - https://www.mirmalas.com -

فلسفه کیرگگور

کیرگگور در سال ۱۸۱۳ میلادی در دانمارک به دنیا آمد و در سال ۱۸۵۵ درگذشت. او فقط ۴۲ سال زندگی کرد، اما آثار عمیق بسیاری بر جای نهاد. اتفاق خاص قابل ذکری در مدت زنده بودنش نیست جز اینکه یک قضیه عاشقی برایش رخ داد که بعدها علی رغم عشق مفرطش و در دسترس بودن وصال، از معشوقش به دلیل زندگی در ساحت ایمان و دین، دست کشید.

کیرگگور را پدر اگزیستانسیالیسم می دانند، در آثار او دغدغه های اصیل وجودی و تفکر در مورد موقعیت های مرزی زندگی، بسیار پر رنگ است.

اصول اساسی فسلفه کیرگگور
۱ ـ فرد گرایی : کیرگگور امکان یافتن راه حلی جمعی و اجتماعی برای یافتن مسئله چگونه زیستن زندگی شخصی را نفی می کند. هر فردی به تنهایی باید دست به انتخاب راه زندگی اش بزند و پله اول برای این انتخاب، شناختن خویشتنِ خویش است. هر فرد ارزش های زندگی خود را یا انتخاب می کند یا خلق می کند.

۲ ـ حقیقت، ذهنیت است : کیرگگور بر این باور است که هیچ ارزش مطلقی وجود ندارد، هیچ حقیقت مطلقی وجود ندارد که همه افراد مکلف به پذیرفتن آن باشند، حقیقت مطلقی که راه زندگی را به انسان دیکته کند.
هر انسانی، حقیقت زندگی خویش را می آفریند و در دایره آن حقیقت، معنایی برای زندگی خود، جعل می کند. هیچ حقیقت عینی و مطلقی، خارج از ذهن انسان وجود ندارد.
۳ـ یا این/ یا آن : “هولناک ترین چیزی که به انسان عطا شده است حق انتخاب و آزادی است.” ما در زندگی، باید دست به انتخاب بنیادینی بزنیم که جهت و نوع زیستن ما را مشخص می کند؛ ما مسئول چیزی هستیم که می شویم.
یا این یا آن اشاره به انتخاب مبنایی در زندگی هر انسانی دارد که مبتنی بر شناخت از خویش است و هیچ معیار مطلق بیرونی برای بررسی صحت و سقم آن انتخاب وجود ندارد.
۴ ـ سه سپهر زندگی: سه راه اصلی پیش پای انسان است ؛ اول زندگی زیبایی شناختی( زندگی ای که اصل آن بر لذت و شکوفایی وجودی خود شخص است، در واقع در این شیوه زندگی، انسان برای خود و آرمان های خود زندگی می کند)؛ دوم زندگی اخلاقی( اصل این شیوه زندگی اصول اخلاقی است، در این نحوه زیستن، آدمی برای گسترش آرامش دیگران زندگی می کند، دیگران در این روش زندگی در کانون توجه هستند نه خود و شکوفایی خود)؛ سوم زندگی دینی( اصل این شیوه زندگی ایمان به خداست، خدایی که با عقل نمی توان آنرا اثبات کرد و ایمان به او حالتی قمارگونه به خود می گیرد، در این نوع زندگی، دستورات خدا محوریت دارند حتا اگر این دستورات در تقابل با اصول اخلاقی باشد).
هر انسانی در زندگی باید یکی از این سه نحوه زیستن را انتخاب کند، همه انواع شیوه های زندگی در ذیل این سه انتخاب اصلی جای می گیرند.
” در مسیحیت هیچ چیز عقلانی وجود ندارد، چون هر چیزِ عقلانی ایمان را تباه می کند. ایمان نیازمند شور است و شور و باریک اندیشی جمع ناپذیرند. ”
کیرگگور برای درک بهتر زندگی دینی مثال داستان حضرت ابراهیم و اسماعیل( در عهد عتیق، اسحاق) را می آورد. داستان از این قرار است که اسماعیل( اسحاق) حاصل عمر و محبوب ابراهیم است، اسماعیل بی گناه است، خدا برای امتحان ایمان ابراهیم به او دستور می دهد فرزند خود را، جگرگوشه خود را سر ببرد، ابراهیم در اطاعت از دستور خدا، اسماعیل را برای قربانی کردن به محل قربانی می برد و کارد بر گلوی او می گذارد بدون اینکه شکی به دل راه دهد و ….
آخر داستان مهم نیست، مهم عمل کردن ابراهیم به دستور خداست، دستوری که کاملا واضح است که خلاف احساسات انسانی و خلاف اصول اخلاقی است، اخلاق صریحاً بریدن سر بچه بی گناه را محکوم می کند، هیچ توجیهی برای این کار نیست به خصوص اگر آن بچه، فرزند انسانِ عامل باشد.
ابراهیم در ساحت دینی زندگی می کرد و محور زندگی دینی، رضایت خدا با اطاعت از دستورات اوست، کسانی که در ساحت اخلاقی زندگی می کنند این کار ابراهیم را خطای فاحش می دانند هرچند که به دستور خدا باشد اما ابراهیم چون در ساحت ایمان زندگی می کند هیچ قبحی در این دستور نمی بیند بل آنرا امتحان میزان ایمان خویش به معبودش می پندارد.
کیرگگور می گوید : ” زمانی که به داستان ابراهیم فکر می کنم، فلج می شوم! ”
این اصلی ترین تز فلسفه کیرگگارد است.
۵ ـ خلوص دل و شور : برای زندگی در ساحت دینی که کیرگگور خود مبلغ آن است به دو ویژگی نیازمندیم، اولی خلوص دل یعنی ترک تعلقات دنیایی و دومی داشتن شور یعنی داشتن و حس کردن گرمای ایمان به خدا در وجود خود.

این نوشته کوتاه تلخیصی است از کتاب خوش خوان و آسان فهم، فلسفه کیرگگور از سوزان لی اندرسون با ترجمه عالی خشایار دیهیمی که توسط انتشارات طرح نو به چاپ سوم رسیده است.

مرتضی ادیب (شکری)