.
عبدالرضا شهبازی / میرملاس :
اشاره: در خبرها دیدم دادستان کل کشور فلان آقا را به دمل چرکینی تشبیه کرده که موقع رسیدنش هنوز نرسیده است.
ماهتاب باشی ، هاله نور دور سرت بچرخد. بشقاب اضافه کنار سفره ات بگذاری تا آن مسافر غریب بیاید و هم سفره ات باشد.
از بهار بگویی و پاییز دولتت خزان شود.
از همان روز اول شبیه جوش کوچک چرکینی بودی که شاید آنقدر ریز بود که باور نمی کردند روزی به دمل چرکینی تبدیل شود که برای معالجه اش زبر دست ترین پزشکان انگشت حیرت مشایی را به تماشا بنشینند.
پدیده شوم هزاره سوم دست از دولت مشاعی اش بر نمی دارد. تا بقا بیاید با وجود بقایی پاکدست در حضور مشایی چیره دست در تردستی با حضور شرکایی که دکل نفتی در جیبشان غیب می شود. بابک به زنجان می رود برای خرید چاقوی دسته زنجانی تا این فیلم به پایان برسد در دروازه مرد پاکدست دیگری که نفر دوم در دولت پاکدستان بود در پشت میله های برنجی. اشتباه با کلوچه برنجی های کرمانشاه نشود که آن مرد در دورانی مرد اول استان هم مرز کلوچه برنجی هایش بود.
حالا امروز از تو به عنوان دمل چرکینی یاد می کنند که هنوز وقت رسیدنش نیامده است. چرا که این باور وجود دارد تا دمل چرکین نرسد سر باز نمی کند.
اما حکمایی قدیم بر این باورند که گاهی مرهم سیاه کاری می کند کارستان. زمینه را برای سر باز کردن دمل چرکین مهیا می سازد. همه عفونت آن را بیرون می ریزد.
مرد شوم هزاره سوم ، چه خوابی برای مان دیده ای که تجسم عینی ترامپ شده ای در کاشت ترب سیاه . ای کاش استاد مشایی را می دیدم و خاصیت ترب سیاه را از او می پرسیدم. بازار حیله گری گرم است و ترب سیاه هم مشتری خودش را دارد.
سر کوچه مرد شوم هزاره سوم هم که بازار میوه اش با کوچه ما فرق دارد. راستی ترب سیاه کیلویی چند است؟
