امیرناصر غلامرضایی/ میرملاس: خاویار گران قیمت، محتویات شکم ماهیان دریا برای شکم افراد دنیا دار نجومی بگیر و نجومی بساز و نجومی بخور و نجومی بدزد و نجومی ببر خشکیست؟ یک صیاد ایرانی در دریای خزر یک ماهی صید کرد که ۶۷۰ کیلو وزن داشته و ۹۷ کیلو خاویار به ارزش بیش از یک میلیارد تومان در شکم او بوده! خاویار مقوی ترین، مغزی ترین و گران ترین مواد غذاییست که در حدود ۹۹/۵ درصد مردم فقیر سرزمین غنی ایران زمین با قیافه و مزه و ارزش غذایی و حتی ارزش ریالی آن بیگانه اند و حتی خیلیها نام آن را نشنیده اند.
نعمتی که درسرزمین ما یافت میشود اما نه برای فقرای کف خیابان و نه برای قشر کارمند ( فقیر آبرومند ) و نه برای کارگر، بلکه طعام از ما بهتران است!
همچون طلا و الماسی که کارگران آفریقایی ازمعادنشان به دست میاورند و برای ازما بهتران تلاش میکنند وخودشان فقیر و بی نصیبند!
این خاویارها که نعمت خاص و پر سود الهیست از شکم ماهی دریا گرفته میشود و به شکم از ما بهتران خشکی ریخته میشود.
چند ده میلیون نفر در ایران داریم که با مزه خاویار بیگانه اند؟ و چند صد نفر داریم که خاویارگران قیمت چاشت صبح و شام و نیم روزشان است؟
ای خدا چه نعمتها که دادی و اما چه کسانی که از نعمات تو محرومند؟
به حکمت و عدالت خدا ذره ای شک ندارم اما به زعم ضعیف خودم از این حکمت سردرگم هستم که چرا خدا خود میفرماید هر که را بخواهم نعمت میدهم و هر که را بخواهم هدایت میکنم؟
هیچکس تا بحال آگاهم نکرده که علت این خواست الهی که منتج به ثروت ونعمت اقلی و فقر و نداری اکثری میشود چیست!!
آیا آنهایی که ازنعمتهای الهی محرومند وبخاطر گرسنگی خواب ندارند لیاقت نعمات او را ندارند؟ یا اینکه بخاطر ضعف مدیریت محرومند ؟
آنهایی که غرق در نعمتند و بخاطر سیری زیاد خواب ندارند آیا لیاقت تنعم انعام الهی را دارند؟ یا اینکه بخاطر زد و بندهایشان متنعم و سیرند؟
اگر همه چیزخواست خداست آیا تمول و رفاه تعدادی قلیل یا نداشتن و فقر سیل عظیمی ازخلق الله هم به خواست اوست؟
تا بحال احدی از دانایان آگاهم نکرده که سیری مفرط بعضیها و گرسنگی مفرط خیلیها آیا مرتبط با همان خواست الهیست که میفرماید هر که را بخواهم به او نعمت میدهم و هر که را بخواهم هدایت میکنم ؟
چرا نعمتهای خدا فقط برای قشر خاص است ، علیرغم آنچه خدا میفرماید زمین و آسمان و هرآنچه در اوست برای آسایش بشر خلق کردم ؟ بشر یعنی همه نه فقط اغنیا …
من که متحیرم از این تفاوتها و حتما دلیلی الهی دارد که دانستن آن برای طاقت امثال من سنگین است…
اما این جملات که عرض شد گله من از تقدیر و شکایتم از حکمت بود که میدانم او ناز و عشوه بین خالق و مخلوق را میخرد و رابطه من با خدایم به خودم و خدایم مرتبط است از دست بندگان خدا و دولت بندگان شاکی نشدم که کسی تکفیرم کند…
اگر دستم رسد بر چرخ گردون
از او پرسم که این چین است و آن چون
یکی را میدهی خاویار خوش رنگ
یکی بندد به دل از هر دری سنگ