تالاپ ماه بر بام خانه ام می افتد ادامه باران ها همیشه زیبا نیست همین طور ادامه رویاها… نیستی و این شب سرد و غمگین ادامه سرمه ای است که تو به چشمانت کشیده ای… رسول یونان
و مرد افتاده بود یکی آواز داد: دلاور برخیز! و مرد هم چنان افتاده بود دوتن آواز دادند: دلاور برخیز! و مرد هم چنان افتاده بود ده ها تن و صدها تن خروش برآوردند: دلاور برخیز! و مرد هم چنان افتاده بود هزاران تن خروش برآوردند: دلاور برخیز! و مرد هم چنان افتاده بود :تمامی […]
دریا، – صبور وسنگین –می خواند و می نوشت– “… من خواب نیستم !خاموش اگر نشستم ،مرداب نیستم !روزی که برخروشم و زنجیر بگسلم روشن شود که آتشم و آب نیستم فریدون مشیری
هر روز، هر لحظه، حالت رو میپرسه؟! غمگینه اما باز میخنده با غصه؟ ایراد میگیره از چشمای «میشی»ت! از رنگ کفشاتو از طرح «نقاشی»ت! راستی بگو اونم «قَدر ِ»ت رو میدونه؟ هر وقت دلتنگی آواز میخونه؟ اون مثل من هر روز قُربون تو میره؟ یا با نگاهی سرد هر روز میمیره…! راستی بگو با اون […]
دست در حلقهٔ آن زلف دوتا نتوان کرد تکیه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد آنچه سعی است من اندر طلبت بنمایم این قدر هست که تغییر قضا نتوان کرد دامن دوست به صد خون دل افتاد به دست به فسونی که کند خصم، رها نتوان کرد عارضش را به مثل ماه فلک […]
سیدمحمود سجادی/ پژوهشگر ادبی: به مناسبت بزرگداشت روز حافظ زدهام فالی وفریادرسی میآید… حافظ (خواجه شمسالدین محمد) شاعر قرن هشتم هجری تا همیشه تاریخ ادبیات و فرهنگ ایرانزمین شاعر خوشبخت است، شاعری بختیار و سعادتمند، چرا که تقریبا همه مردم با هر ذوق و سلیقه و میزان سواد و فرهنگ و علائقی دوستش دارند […]
اگر بابا آب هم بیاورد انار هم داشته باشد باید آخر این صف طولانی تمام سال برای نان گریه کند حتی اگر بابا نان هم بیاورد سالهاست که مادر در باران مرده است صمد آزادبخت
لازم نیست دنیادیده باشد همین که تو را خوب ببیند دنیایی را دیده است. از میلیونها سنگ همرنگ که در بستر رودخانه بر هم میغلتند فقط سنگی که نگاه ما بر آن میافتدزیبا میشود. تلفن را بردار شمارهاش را بگیر و ماموریت کشف خود را در شلوغترین ایستگاه شهر به او واگذار کن. […]
نغمه یک تن را می سرایم نغمه یک تن را می سرایم، نغمه یک فرد ساده جدا افتاده. با این همه کلمه دموکراتیک و کلمه همگی را بر زبان می آورم. درباره سر تا پای کالبد آدمی نغمه سرمی دهم. صورت ظاهر و مغز بشری هیچ یک به تنهایی شایسته الهه الهام نیست. تمام وجود آدمی بسی شایسته تر […]
دومین شماره فصلنامه ادبی درگاه با آثاری از شاعران و نویسندگان زیر منتشر شد هرمز علی پور، محمود معتقدی، بنفشه حجازی، ری را عباسی، لیلا کردبچه، مهری رحمانی، محمد کاظم علی پور، بهروز یاسمی، اسحاق عیدی، بهزاد زرین پور، علی جهانگیری، فرشته پناهی، هاشم کرونی، ستاره انصاری، پیمان سلیمانی، غلامرضا پروینی، عزیز کلهر، محمد […]
“WHEN THE TRIBES DEATH” When the tribes death, my mother lost too. All of our home belonged to my mother. My mother’s hands where present and in motion in our home. The warp and woof of the rug we rested on belonged to my mother. Our mother wove our shoes, socks, clothes and caps. […]
با راه اندازی سایت ماهنامهی کودکان استان لرستان – پیشوک- این مجله رسماً وارد دنیای بیمرز مجازی شد. علاقهمندان میتوانند با ورود به www.pishook.ir به اطلاعات متنوع و ارزشمندی دست یابند. این اطلاعات که ویژهی گروه سنی کودک و نوجوان هستند در قالب منوهای جداگانه جاسازی شدهاند که تنوع آنها از یک سو و ارزش علمی، آموزشی، هنری و سرگرمکنندهی آنها […]
من؟ به تنهایی قدم می زنم و زیر پایم خیابان های نیمه شب جا خالی می کنند. چشم که می بندم میان هوس های من این خانه های رویایی خاموش می شوند و پیاز آسمانی ماه بر بلندا ی سراشیبی ها آویخته است. من خانه ها را منقبض می کنم و درختان را […]
قدمهای تو ، زادگان سکوت من اند هالیلی ، آرام گرفته است به طرف بستر شب زنده داری ِ من ادامه ای گنگ و یخ زده . هیچکس خالص نیست سایه ای الهی که نرم است گامهای تو را برگزیده خدایان همه نعمتهایی که حدس می زنم با من به سوی این پابرهنه می […]
آوازه خوان خسته ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ میشنیدم یه سیا که با زمزمهی آرومی خودشو تکون میداد آهنگ خفهی گرفتهی خوابآوری رو میزد. اون شب پایین خیابون «گنوکس» زیر نور کمسوی یه چراغ گاز کهنه به آهنگ اون آوازای خسته آروم میجمبید آروم میجمبید. با سر انگشتاش که به آبنوس میموند رو کلیدای عاجی از یه پیانو […]
حرف که میزنی انگارسوسنی در صدایت راه میرودحرف بزنمیخواهم صدایت را بشنومتو باغبان صدایت بودیو خندهات دسته کبوتران سفیدیکه به یکباره پرواز میکنند .تورا دوست دارمچون صدای اذان در سپیده دمچون راهی که به خواب منتهی میشودترا دوست دارمچون آخرین بسته سیگاری در تبعید .تو نیستیو هنوز مورچههاشیار گندم را دوست دارندو چراغ هواپیمادر […]
تا ابد بغضِ منِ تب زده کال است عزیزدیدن گریه ی تمساح محال است عزیز ! تا شما خانه تان سمت شمال ده ماستقبله دهکده مان سمت شمال است عزیز پنجره بین من و توست، مرا بوسه بزنبوسه از آن طرف شیشه حلال است عزیز ! ما دو ریلیم به امید به هم وصل شدنفصل […]
قوی نیستم اگر شعری مینویسم باد قوی نیست اگر لباسهای روی بند را تکان میدهد غروب ساعت غمگینی است نمیتواند حتی گلدانی را بیندازد تا من از جایم بلند شوم و غم کمی جابهجا شود در خانه نشستهام زانوهایم را در آغوش گرفتهام تا تنهاییام کمتر شود تنهاییام کمد پر از لباس اتاقی که درش […]
مویی که تاب خورده به زیر کلاه کـج گویی که عقرب است نه مو،آن سیاه کـج تنـهـا مـرو خـیـال مـرا با خـودت ببر تا برتو هـیچ کس نکند یـک نـگـاه کـج آوازه ی نـگـاه تـو بــالا گـرفـته است ابروی توسـت مـرجـع تــقـلید ماه کج هرکـس کـه رد پـای نـگاه تـرا گرفت ابـروی […]