پسته کودک روانه از پی بود، نق نق کنان که: من پسته… «پول از کجا بیاورم من؟» زن ناله کرد آهسته کودک دوید در دکّان، پایی فشرد و عری زد گوشش گرفت دکان دار، «کو صاحبت زبان بسته!» مادر کشید دستش را: «دیدی که آبرومان رفت؟» کودک سری تکان می داد، دانسته یا ندانسته یک سیر […]
… رخشنده اعتصامی، معروف به پروین اعتصامی در ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ خورشیدی در شهر تبریز به دنیا آمد. پدرش یوسف اعتصامی آشتیانی (اعتصام الملک) از رجال نامی و نویسندگان و مترجمان مشهور اواخر دوره ی قاجار بود. در کودکی با خانواده به تهران آمد. پایاننامهی تحصیلی خود را از مدرسهی آمریکایی تهران گرفت و […]
کله باد (۱) کله باد خیزان،کله باد خیزان ژه دروه نان دنگ کله باد خیزان زنجیره زرباف یخ بنان ریزان زمهریر ژه زور بازوش گریزان بادی ون ژه برز روضه نعیمن […]
… گونی بزرگی به دوش داشت وآرام آرام می لنگید . با چهره ای آفتاب سوخته و پیراهنی گشاد . به سوی خورشید می آمد و خورشید هراسان از او دور می شد. پشت سرش کوه ها در غبار آلودگی غروب محو می شدند و با هر قدمش درخت ها کوتاه تر. عرق پیشانی اش را پاک […]
… بوی عیدی، بوی توپ، بوی کاغذرنگی، بوی تند ماهیدودی وسط سفرهی نو، بوی یاس جانماز ترمهی مادربزرگ، . با اینا زمستونو سر میکنم، با اینا خستهگیمو در میکنم! شادی شکستن قلک پول، وحشت کم شدن سکهی عیدی از شمردن زیاد، بوی اسکناس تانخوردهی لای کتاب، . با اینا زمستونو سر میکنم، با اینا خستهگیمو […]
… ۲۰ تک بیت ناب ۱ نه من از پرده ی تقوا به در افتادم و بس پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت حافظ ۲ به یکی جان نتوان کرد دعا کز لب لعل تو یک بوس به چند رودکی ۳ قدح چون دور من باشد […]
… دختر کوچولوی صاحبخانه از آقای کی پرسید: اگر کوسه ها آدم بودند، با ماهی های کوچولو مهربانتر میشدند؟ آقای کی گفت : البته ! اگر کوسه ها آدم بودند، توی دریا برای ماهیها جعبه های محکمی میساختند، همه جور خوراکی توی آن میگذاشتند، مواظب بودند که همیشه پر آب باشد. هوای بهداشت ماهی های […]
۱ ای باد صبا! طرب فزا می آیی از طوف کدامین کف پا می آیی؟ از کوی که برخاسته یی؟ راست بگو ای گرد! به چشمم آشنا می آیی! (آقا حسین خوانساری) ۲ دور از رخ تو که دور بادا ز نگاه چاک است سراپای دل از خنجر آه در لشکر مژگان همه شب خونریزی […]
۱ شُوِ تَریک روژَ مُوینیِه اَ خاو هَمیشه زَم توژَ مُوینیِه اَ خاو اَخَه کُت کُت بی و مِه هَر گِتا کِرد دِلِم هَر شُو گنُوژَ مُوینیِه اَ خاو ! ۲ چُوی سیفِ سُورِ (پا آسن) رَسینَه رَگ و ریشیت دِلگَرمی زمینَه هَوَس موشی نَچِن تا خُو بِرَه سِی (حَوا) موشی بِچِن وَختِ چِنینَه ۳ […]
… باید باور کنیم تنهایی تلخترین بلای بودن نیست، چیزهای بدتری هم هست، روزهای خستهای که در خلوت خانه پیر میشوی… و سالهایی که ثانیه به ثانیه از سر گذشته است. تازه تازه پی میبریم که تنهایی تلخترین بلای بودن نیست، چیزهای بدتری هم هست: دیر آمدن! دیر آمدن! … چارلز بوکفسکی
… یک بار هم بابای معلوم الاثر باش ای پیش پرواز کبوتر های زخمی بابای مفقود الاثر! بابای زخمی! دور از تو سهم دختر از این هفته هم پر پس کی؟ کی از حال و هوای خانه غم پر؟ تا یاد دارم برگی از تاریخ بودی یک قاب چوبی روی دست میخ بودی توی کتابم […]
… ای لبت از هر چه باغ سیب، شیرین بیشتر کِی به پایت میشود افتاد از این بیشتر؟ ترس دارم عاشقانت، مست و مجنونتر شوند روبهروی خانهات بگذار پرچین، بیشتر! ماه؛ سیری چند! هر شب با وجودت ای پری موج دریا میرود بالا و پایین، بیشتر وصف آسانی است… هر چه خندههایت کم شوند شهر […]
… وختی که خو سیلته مکم خصه خدا بارَمکه سیلی اِ بال برژنگت ایوارَ دل تارَمکه یه جوری تر سیله مکین اِ ژیرپات کی نیشتیه؟ ای وا که مای خو شَک مَه می، دِری مِنَر دارَمکه چو وَر نثاری پر یخم، سیلت بچوچنه سرم ویرِ دوچمم ها تورّت، منی پلامارَمکه پژاره تو […]
۱ بسیار دشوار است، ماندن میان برگ و بیبرگی؛ آه از میانمرگی! ۲ عشق در سرشت ماست؛ تهمت جنون چرا؟ ژن کجا و جن کجا؟ ۳ چشمها نیازمند عینکند؛ روح سبز باغ را نگاه کن! زاغها مترسکند ۴ اگر تشنه بودیم، اگر چشمدرراه باران نشستیم، چرا چترمان را نبستیم؟ ۵ بسیارها جمعیتیم، اما بسیار تنهاییم، […]
… پدر به کارخانه می رود مادر به مسجد. من به فیس بوک می آیم درخانه ی ما دموکراسی مطلق برقراراست هیچ کس با هیچ کس کاری ندارد!! … پاییز رحیمی
… گرچه در هم میکشد اخم تو ابروی مرا کم نخواهد کرد از این بیشتر روی مرا پادشاهم گرچه وقتی که نگاهم می کنی می کنی با خاک یکسان برج و باروی مرا درد من عشق است دردی که نبیند دشمنت تلخ تر از این مکن ای دوست، داروی مرا ریخت موهای تورا بر شانه […]
نقدهای کوتاه (۱) شعر در مقام حرّافی مصطفی خدایگان _____________________________________________ (در این نوشته ها سعی شده است که سخن، با زبانی هرچه معمول تر بیان شود و از پیچیدگی و اصلاحات آنچنانی خبری نیست چرا که مطالب کوتاه هستند و اگر بخواهیم زبان را خیلی تخصصی یا برجسته کنیم، نیاز به توضیحات بیشتر است که […]
گفتوگو با ابراهیم بهزاد نویسنده کتاب «نگاهی نو به داستان رستم و اسفندیار» هیچکس نمیتواند حرف آخر را بزند فاروق مقصودی _____________________________________ سهم نویسندگان ایرانی در پژوهش شاهنامه شمارش منفی معکوسی است که هنوز هم به صفر نرسیده است و سایه محققان خارجی تا به امروز نیز بر قلم و زبان نویسندگان ایرانی سنگینی […]