درد من درد جهانیست نصیبت نشود
زخم من زخم زبانیست نصیبت نشود
بی کسی تیغ به حلقوم سیاوش زده بود
بی کسی درد گرانیست نصیبت نشود
“بی ثمر گرد در و بام دلم می گردی”
گور بی نام و نشانیست نصیبت نشود
این دل این شیشه ی نازک که پر از خون من است
خسته از سنگ زنانیست نصیبت نشود
بیخودی نیست که شعرم به دلت راه نبرد
پیر پوسیده زبانیست نصیبت نشود
…
حجت اله علیپور
معلم همیشگیم به قول شاملو : پس پشت مردمکانت فریاد کدام زندانی است که آزادی را به لبان برآماسیده
گل سرخی پرتاب مکند؟؟
رودی خردی که به دریا می رفت
چه برسرداشت؟چه آمدبه سرش؟
سینه می سود به خاک
سربه خارا می کفت
چاله راباتن خود پرمی کرد
تاسرانجام ازآن ردشود
اه ان رود روان دیگر نیست
گرفرومانده زمینش خورده ست
گررسیده ست به دریا دریاست
رود رفته است ودراین بستر خشک
چاله ای هست ودراو مشتی اب
که زمین می خوردش
قصه این است که آن آب من است (سایه ۱۳۹۰)
خدمت استاد عزیز آقای علیپور
عالی تر از عالی……. دست مریزاد خوب من!
پیروز باشید.
همیشه از شعرهای زیبای استاد لذت می برم.
آقا حجت از شعر زیبایت لذت بردم . به امید فردای بهتر برای افراد اهل قلم
بسیار عالی
استاد علیپور دمتان گرم!
از وجوه بارز شعری حجت اله علیپور انسجام ، روانی و پختگی زبان و نیز عاطفه ی سرشار است.
استاد این شعر را شنیدی
خوش آمدی اما……. اما
گرد باغ در من بی ثمر می گردی .
و اندکی با بی ثمر گرد در و بام دلم می گردی” نزدیک است
البته شعرتان بسیار زیباست
خیلی عالی بود به دل مینشیند
کاریست قدیمی از جناب علیپور که زیبایی های فراوانی داره از جمله مصرع:
زخم من زخم زبانیست نصیبت نشود
(البته به نظر بنده)
اما هرگز با این مصرع ارتباط برقرار نکردم:
خسته از سنگ زنانیست نصیبت نشود
شاید بخاطر قافیه باشه! (که بعید میدونم) و شاید به علت اطلاعات اندک بنده و یا عدم برقراری ارتباط کامل بنده با کار!
اما در کل این کار اگر بخواهم عامیانه نظر بدم باید بگم کاری ست زیبا (نه بسیار زیبا)
مرسی.
بسیار زیبا، بر دل نشست…
با سخن جناب حسینی موافقم..ولی خسته نباشید..