تاریخ : جمعه, ۷ اردیبهشت , ۱۴۰۳
5

سونامی کـوچ

  • کد خبر : 54985
  • 04 شهریور 1393 - 2:27

  نوری نظری طبا / میرملاس نیوز :  سونامی کـوچدر میدان آزادی تهران با پیرمردی تقریبا ۷۰ساله و همسرش که حدودا ۶۵سالش بود و به زبان لکی تکلم میکردند، همسفر شدم پیرزن بلبل زبان و رنج دیده که چین و شکن صورتش، کتیبه ای به درازای تاریخ قومم را فریاد می زد رنج نامه ی […]

Scan10004-214x300

 

نوری نظری طبا / میرملاس نیوز : 

سونامی کـوچ
در میدان آزادی تهران با پیرمردی تقریبا ۷۰ساله و همسرش که حدودا ۶۵سالش بود و به زبان لکی تکلم میکردند، همسفر شدم پیرزن بلبل زبان و رنج دیده که چین و شکن صورتش، کتیبه ای به درازای تاریخ قومم را فریاد می زد رنج نامه ی درد آور مهاجرت از ولایت را با بالا کشیدن پی در پی جام حسرت مرور میکرد و تمام رنجهای غربتش را از دفتر هزار برگ و صفحات زنگار گرفته ی دلش استخراج می کرد و رها از هر تعهدی لب به شکایت از روزگار نامراد می گشود و اما حرفهای پیرمرد بوی زندگی و انگیزه می داد واژگانش، سرشار از آرامش و صداقت بود تک تک کلمات لکی که از زبانش جاری می شد آهنگین، زیبا و دلنشین می نمود و من را مجذوب و میخکوب دهانش کرده بود واژگان اصیل لکی که اکنون غایبان بزرگ فرهنگ غنی و هزار پاره ی لکی شده اند. دلتنگی ها را با ترسیم قاب های نقش بسته ی گذشته ، در ذهنش امتداد می داد و از فقر و فلاکت و بدبختی و جبر روزگار در مجبور کردنشان به کوچ سخن می راند.
صندلی من درست پشت سر آنها بود و حرفهایشان را به ناچار اما به وضوح می شنیدم فریاد صداقت و بی غل وغش بودنشان آوار بغض را، در گلوگاهم خفه میکرد شوخی هایشان که با حجب و حیای مثال زدنی بر لوح زبان جاری می شد آنچنان منقلبم کرده بود که اشکهایم را به هزار تقلا نگه می‌داشتم.
پیرزن از شب نشینی های سیاه چادر و سختی و آسانی های آن خاطره می ساخت از لحظه های با هم بودن و عزت و شوکتشان سخن میگفت و از غروب و انزوای کوچ و غریب نشینی هایش گله می کرد
پیرمرد ازعمله گی در یک ساختمان نیمه کاره حرف می زد و خدا را شکر میکرد که بعد از مدتها بیکاری کاری پیدا کرده است که بتواند با آن امرار معاش کند جثه ضعیف و شکننده پیرمرد و چهره ی پر چین و شکنش نوستالژی غمناکی بودکه برآنم داشت مقاله ای در این رابطه به قلم تحریر درآورم .
در حال پیاده شدن کمی با آنها صحبت کردم اجازه گرفتم که مقاله ای در این رابطه بنویسم
ساکنان دیروز شهرستان کوهدشت امروز در چنگال بی رحم روزگار در یک شهر غریب با مصیبت سقوط و فراموشی دست به گریبانند.

کوچ
این مقاله در پی نشان دادن تصویری واقعی از شهرستان کوهدشت و راه های برون رفت از، وضعیت آن با هدف ساماندهی به مسائل جاری این منطقه باستانی و اصیل است.
ترسیم نمودن ساعتی از زندگی یک زوج از اهالی کوهدشت و شرح ماجراهای روزمره آنها در شهر تهران بیانگر یک داستان نیست بلکه واقعیت تلخی است که نشان دهنده سبک زندگی شهروندانی است که دهه های عمرشان را به عنوان دهکهای درآمدی محروم و دور از رفاه اجتماعی به دشواری و زمختی سپری کرده اند و همچنان این رویه ادامه دارد . سالیان متمادیست که مرگ بیصدای کوچ بزرگترین معضل ومصیبت شهرستان کوهدشت بشمار می رود کوچ از سویی باعث فرار مغزها و خروج ارز و از دست رفتن مزیتهای نسبی از شهرستان شده و از سوی دیگر باعث آوارگی، خود و خویشتن فراموشی و تغییر فرهنگها می شود مهاجرت بی رویه و مداوم به دلیل فقر، بیکاری، درگیریها، و تعصبات قومی قبیله ای،مشکلات اقتصادی،نبود آب کشاورزی،عدم وجود امکانات و خدمات فرهنگی و همچنین امکانات بهداشتی و پزشکی و کمبود شغل و عدم اشتغال نیروهای کار، با خود جز مصیبت و دورافتادگی برای مردم شهرستان کوهدشت تحفه ای نداشته است. داشتن یک کارخانه و کارگاه بزرگ مردم کوهدشت را در وهم و خوابی عمق فرو برده است.
بزرگترین ظلمها را مردم شهرستان با انتخاب های غلط و تعصب های بیجا برای خود رقم زده اند و به جای حرکات رو به جلو همیشه حرکتی وارونه و عقبگرد داشته اند. سوار شدن برخی از سیاسیون بر گرده های همیشه مظلوم وبی رمق مردم شهرستان کوهدشت برای رسیدن به آرزوهای سرانجام سوزشان جز تباهی و بدبختی دستاوردی برای مردم این منطقه به ارمغان نیاورده است
با توجه به آمار بیکاری شهرستان کوهدشت بدبختانه دستهای تقلای مردم شهرستان کوهدشت برای بدست آوردن لقمه نانی، زیر بار هزاران هزار مشکل ریز و درشت له شده است ناامیدی ها یکی پس از دیگری امیدهای مردم را در خود می بلعد و انزوا و بیکاری، فقر، اعتیاد ودرد را برای مردمم به یادگار می گذارد مدتهاست از زمان خواب مردم میگذرد ولی بیداری و آسیب شناسی مشکلات مردمم جز با وجود یک چهره ی ماندلایی میسر نخواهد شد آوار مرگ بر سر کارگران ساختمانی در سعادت آباد و آمار فاجعه آمیز زندانیان، نتیجه ی عملکرد ناموفق مسولان در حوزه های مختلف اقتصادی،فرهنگی و اجتماعی در شهرستان است.
آمار سرشماری نفوس و مسکن سال ۱۳۸۵ و سال۱۳۹۰ نشان داد که بخش طرهان یکی از توابع شهرستان کوهدشت هیچ گونه افزایش جمعیتی در طول این ۵سال نداشته است و متاسفانه در طول ۸سال گذشته مسولان استان و شهرستان هیچ گونه تقلایی برای خارج کردن بخش طرهان از این بن بست اتخاذ ندیده اند اکثر روستاههای طرهان به ده کوره تبدیل شده اند چشمهای بینای مسولان در پستوی طبل و شیپور تبلیغات تظاهری اختفا یافته است و با بی توجه ای به پروژه های مصوب طرهان، کلنگ کوچ را خود بر سر مردم طرهان کوبیده اند استفاده از نیروهای غیر متخصص و غیر بومی در بخش طرهان مهمترین عامل به انزوا کشیدن طرهان و اساسی ترین عامل مهاجرت قلمداد می شود عدم تخصص ونا آشنایی به منطقه ی طرهان و نشناختن آسیبها و مشکلات آن مهمترین ضعف نیروهای غیر بومی در این منطقه است که ماحصل آن، غیبت محسوس سیمره و توقف پمپاژه آب آن به طرهان و بی آبی دشتهای طرهان است و در مقابل استفاده از نیروهای بومی در بخش طرهان به جهت شناختن آسیبها و معضلات آن، نتیجه ی درخور توجه و شایسته را در بر داشته است مسولان محترم استان و شهرستان و نماینده ی محترم شهرستان با انتخاب شهردار جدید و بومی شهر گراب تحولی اساسی و مثبت در معادلات شهر گراب ایجاد کرده اند بطوریکه پوشش خبری آن توسط خبرگزاریهای استان همه به صدق گفته ی حقیر مهر تایید می زنند استفاده از نیروهای غیر بومی برای بخش طرهان و عدم استفاده از متخصصین طرهانی برای بخشهای دیگر اصلی ترین کم لطفی مسولان امر در حق مردم طرهان است طرهان با مشکلات پیش پا افتاده ی عدیده ای در بخش بهداشت و درمان، کشاورزی،اقتصاد ،اشتغال ، خدمات رفاهی و اموزشی گریبانگیر است.
طرهان نشیمنگاه تاریخ،یادواره ی قوم کاسیت ،وام دار هزاره های پیش از میلاد، قهرمانان بلامنازع جبهه های حق علیه باطل اکنون در خفقانی رمز گونه رها از هر تعهدی با مصیبت تخریب و فراموشی دست و پنجه نرم میکند و دستهای تقلا و یاری همنوعانمان زیر بار گیوتین فقر و بیکاری در انزوایی جانکاه و مبهم در حال بریدن از سرنوشت خویش است بیداری اکنون ماصدای مظلومیت کشتی به گل نشسته ی طرهان تمدن ساز است شریانهای خشکیده ی طرهان در هاله ای از ابهام عمیق فراموشی قرار دارند و با تمام سکوت انتظار آینده ای روشن را به نظاره نشسته است.
خشک سالی با وجود معشوره و سیمره، سوء مدیریت متولیان امر برای ایجاد بهره وری از نیروهای انسانی متخصص در شهرستان کوهدشت، عدم استفاده از پتانسل های شهرستان برای کشاورزی، ضعف فرهنگ کارآفرینی، هماهنگ نبودن وضعیت بهداشت و سلامت در مقایسه با استانداردهای وزارت بهداشت ، اقتصاد و اشتغال از برجسته ترین عوامل کوچ از شهرستان کوهدشت به سایر نقاط می باشد
در صورتی که این نوشتار توانسته باشد هشداری برای جلب توجه دلسوزان و شهروندان این شهرستان باشد بنابراین نگارنده امیدوار است پیشنهادات زیر به عنوان راهکارهایی سودمند برای تغییر این وضعیت اثربخش باشد:
۱- ابتدا از مسئولین محترم از جمله نماینده محترم شهرستان کوهدشت، استاندار محترم لرستان و به تبع فرماندار محترم شهرستان کوهدشت، تقاضا می شود جهت اعتلاء و آبادانی شهرستان کوهدشت، به دور از بازی های سیاسی به جد پیگیر کارهای گروهی در حوزه ی اقتصادی ،فرهنگی،اجتماعی باشند
۲- اساتید دانشگاه ها و پژوهشگران شهرستان در اتاق های فکر و نهادهای علمی، رویکرد پژوهشی حل المسائلی را برای نشان دادن فرصتهای بهبود مشکلات در پیش گیرند.
۳- شهروندان عزیز شهرستان که ولی نعمت مسئولین می باشند در نقش های اجتماهی خویش کوشش خود را صرف همکاری با مدیران و نهاهای شهری کنند که راهگشای مسیر مساعی شهری به سوی تحقق چشم اندازهای روشن پیش رو باشند.
۴- کسبه، بازاریان، خیرین، بیشترین مشارکت را در همیاری های شهری و اجتماعی برای قانون گرایی، رشد بنگاه های کارآفرینی، و تقویت فرهنگ امید نمایند.
۵- رسانه ها که رکن مهم مردم سالاری هستند در تولید محتوی علمی و اطلاع رسانی سازنده، در خدمت شهروندان باشند.

 

 

لینک کوتاه : https://www.mirmalas.com/?p=54985

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 127در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۱۲۷
  1. با تشکر از آقای نظری طباکه دردمندانه نوشته اند
    امید آنکه اینگونه نوشتارها به رؤیت آنان که می توانند در رفع بحران توسعه در این دیار ذی مدخلند برسد

  2. بغضـــــــــم شکست…

    • دیگردلم هوای سرودن نمیکند…

      تنها بهانه ی ما در گلو شکست!

      سربسته ماند بغض گره خورده دردلم
      آن گریه های عقده گشا در گلو شکست!

      آن روزهای خوب که دیدیم خواب بود

      خوابم بردو خاطره ها در گلو شکست!
      ممنون از شما رضایی عزیز

  3. تشکر برارباغیرت لرستانی امیدآنکه………..

  4. “اندکی صبر سحر نزدیک است”
    سهراب
    به سپهرت تکانی بده!سحرت را میخاهم.صبرم ام از دست برفت…
    براستی که بغضم شکست!
    وامـا
    این شکستن هاچه سود؟!؟!!

    • اگر روزی هزار بار شکسته شوم ترجیح می دهم روالم اشتی مردمم با سرزمینش با دغدغه اش با داشته هایش باشد
      و خداوند صبر را برای انسان افرید
      ممنون از شما خانم ازاد بزرگوار

    • این قسمتش عالی بود؟؟!
      سهراب به سپهرت تکانی بده.احسنت
      *************************************
      وجناب نوری دغدغه ات را دوست دارم.

  5. کوچ از طرهان و کوهدشت به ضرر مزدم این منطقه است امیدوارم استاندار محترم برای آبادانی کوهدشت و طرهان از هیچ کوششی فروگذاری نکند
    متاسفانه در طرهان هر روز شاهد مهاجرت مردم به شهرها و استانها دیگه ای هستیم. تقریبا دوبرابر جمعیت کنونی طرهان اکنون بیرون از این منطقه زندگی میکنند و دلیل آن هم واقعا همین مشکلاتیست که آقای نظری به حق و. عالی آن را تفسیر کردند

    • جناب ادینه وند این یک واقعیت است که جمعیت طرهان، اکنون شاید نصف جمعیتی باشدکه بیرون از ان زندگی میکنند
      چاره ی کار در پیگیری و اقدام مسولان ذی صلاح شهر ،شهرستان و استان است
      ممنون از حضورتون

  6. گریه میکنیم درمسیرباد یادتان به خیرروزهای شاد
    تشکرازآقای نظری طباهمولایتی عزیزم به خاطردرج این غمنامه تاثیرگذار

    • درود بر شما حمیدرضا ابخشت عزیز (اگه اشتباه نکرده باشم)

      به ازادی باد غبطه نمی خورم دستهای من و تو روزهای شادتری را نقاشی خواهند کرد
      به امید ان روز

  7. من گریه میکنم و کوهدشت و بخشهای نازنینش(کورانی، رومشگان،طرهان و درب گنبد)را به یک مرده

    تشبیه میکنم و به قول استاد ایرج رحمانپورش میگویم:

    ” بمیرم سیع دسع گرم ایسع سردت”

    • مرگ پایان کبوتر نیست. مرگ طلوعی دوباره است برای روییدن
      سپاس از شما سیامک دوست داشتنی

  8. سخن کزدل برآیدلاجرن بردل نشیند.ازبرادرعزیزم جناب نظری طبابسیارممنون وسپاسگزارم.بنظرم مقاله نبودرنجنامه بودرنجنامه دردناک که می بایست تن هرطرهانی باغیرت رابلرزاندوبخودآیدکه چه برسرتمدن طرهان آمده است باشدکه مسؤلین دلسوزخدمتگذاردردولت تدبیروامیدچاره ای بیندیشندودر مقابل شهدای همیشه شاهدطرهان سرتعظیم فرودبیاورندوبدانندطرهانی دردل لرستان ازبی مهری مسؤلین وحضورمدیران غیربومی رنج میبرد

    • سپاس از شما برادر بدری عزیز
      و اما رنجنامه ی شما عمیق تر و دلنشین تر از تحریر بنده ی حقیر است باشد که مسولان ببینند و انشاالله اقدام کنند

  9. با عرض سلام خد مت آقای نظری طبا. یادش بخیر. روزهای که باهم فوتبال بازی میکردیم . هیچ غمی نداشتیم ولی الان واسه یک لقمه نون ۱۴۰۰ کیلومتر از شهر عزیزمان گراب دور شده ایم .به امید حل مشکلات شهر وشهرستانمان.

    • سپاس از شما دوست گرامی
      کاش خودتونو معرفی میکردین
      روزِ وصلِ دوستداران یاد باد یاد باد! آن روزگاران یاد باد
      گرچه یاران فارغند از یاد من از من ایشان را هزاران یاد باد
      گر چه صد رود است از چشمم روان زنده رود باغِ کاران یاد باد

  10. باسلام وخداقوت.

  11. باتشکراز آقای نظری طبا بخاطر اینکه یکی از مشکلات شهرستان ومناطق تابعه را دراین مقاله توضیح داده اند.امیدواریم که مسؤلین استان وشهرستان درخصوص حل این معضل چاره اندیشی کنند.

  12. غمنامه را در وصف دیارمان نوشتید و چه زیبا بغضم شکسته شد . دست مریزاد . انشاله که یه روزی ما هم همه چی رو جدی بگیریم و از کنار این مسائل به راحتی نگذریم . چونکه مهاجرتهای اجباری عوارض خطرناکی رو بوجود میاورد.ازجمله روی آوردن به شغلهای کاذب . گسستگی خانواده و ……….انشاله که خودمان تک تک افراد بتوانیم سرنوشت ساز باشیم و با همفکری و اتحاد و کار گروهی همچنین با انتخاب مدیران لایق ( نماینده . فرماندار . شهردار .بخشدار . شورای شهر . دهیار و…………….) پیشرفت را در سر و روی شهرمان ببینیم.

  13. ممنون اقای نظری که دردهای مردم را داد میزنی انشاالله که مسئولان توجه کنن و بیشتر از پیش به فکر جلوگیری از کوچ اجباری باشند

  14. از نظر دیدگاه بنده پاسخ به کامنت مخاطبان الزامی ست.

  15. به امید روزی که کوهدشت به دست فرزندان این دیار در مسیر توسعه گام بردارد.

    • زمانی طرهان (گراب) دارای ادارت وبخشداری بود بعضی بخشها در حد روستا بودند که متاسفانه بدلیل عدم وجود زیر ساختهای توسعه معادله برعکس شد

    • ما هم امیدواریم جناب نظری عزیز که استان لرستان در مسیر اعتدال و پیشرفت قرار بگیرد و با توجه به استعدادهای موجود این دور از انتظار نیست

  16. امیدوارم این نوشته تلنگری باشد بر این اقایان که فقط سیاست را سر لوحه کارشون قرار دادن ….. . شهرستان و شهر ما گمشدههای زیادی دارد به امید روزی هر چه زودتر این مسولین به فکر چاره ای باشند..نوری جان مثل همیشه زیبا نوشتی اما کو گوش شنوا وچشم بینا

    • از استاندار محترم استدعا داریم به بخش طرهان هم سرکشی وبه مشکلات رسیدگی فرمایند

    • درود بر شما حمزه جان

      شما همیشه نسبت به دلنوشته های بنده ی حقیر لطف دارید.
      سپاس از شما بخاطر حضورتون

  17. مقاله جناب نظری طبابسیارمتین ومنطقی وواقع گرایانه بوداززحمات ایشان درخصوص کارهای فرهنگی واجتماعی وخبری وتحلیلی درخصوص معضلات ومشکلات ونارساییهای محلی واستانی قدردانی وسپاس دارم خوشحال وخرسندم که طرهان ماچنین جوان شایسته وفهیم وباادبی پرورده است البته سرزمین طرهان این استعدادوتوانایی رادرگذشته وحال اثبات نموده است انشااله که مدیریت عالی استان ونماینده محترم شهرستان مساعدت لازم رادربخش طرهان مبذول دارندوبرای آقای نظری طباآرزوی توفیق وسلامتی داریم.

    • ممنون از حضورتون
      بنده خود را کمتر از انی میپندارم که مورد تقدیر و تمجید دوستان بزرگواری امثال شما قرار بگیرم و خدا را شاکرم که محصول و ره اورد طرهان، رنج دیده ای هستم که شهیدانش اسوه ی ادب و معرفت ،شجاعت و تواضع و فروتنی بوده اند
      وظیفه ی سنگینی بر گردن داریم هر چند راه هموار نیست اما به امید خدا ،همت دوستان و مسولان محترم نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران کاریست بس سهل و شدنی
      پایدار و مانا باشید

  18. از مسئولین محترم استدعا داریم از منطقه طرهان بازدید فرمایند ودرد ورنجهای منطقه را از زبان مردم آن بشنوند

  19. جناب آقای مهندس بازوند
    لطفاٌ به داد مردم این منطقه که از امکانات اولیه رفاهی واداری محرومند رسیدگی فرمائید

  20. امیدوارم تلنگری باشد برای مسئولین بخش واستان که جهت رفع تکلیف فقط بازید میدانی انجام ندهد بلکه کارها بهمرحله اجرا برسد

  21. وا مصیبتا از این همه محرومیت ودربه دری مردممنطقه طرهان وشهرستان کوهدشت

  22. دست مریزد امید آن روزی که استان مان آنقدر توسعه یابد که همشهریانمان به خاطر بیکاری مهاجرت نکنند و رنج غربت را تحمل کنند

  23. حرف دل همه ی غربت نشینان را گفتی که باید در این غربت به خاطر بیکاری هر جور حرفی را بشنوند که ناگه بیکار نشوند

  24. دمت گرم

  25. بالاخره قهرمان داستان ما هم یک روزی از پس این محرومیتها و رنجها هویدا شود و سرزمین پدری اش را از این ظلم نجات خواهد داد.
    “دست ها می سایم که به در کس آید”.

    • ممنون زاهد جان اخوی عزیز
      امیدواریم شوالیه ی ارزوهایمان سرانجام مشکلات دیارمان را در هم بشکند و طلایه دار اینده ای روشن برای مردممان باشد

  26. دوست عزیز جناب آقای نظری طبا
    هنر نگارش و شم نویسندگی شما ستودنی است و کلمات را بدرستی ارنج نموده ای ولی افسوس از اینکه همنشینی کلمات بکارگرفته ات ( واقعیات )مقاله ای یا بهتر بگم بقول دوستان رنجنامه ای را نگاشته که بغض ، گلوی هر طرهانی و طرهان دوستی را می فشارد،به امید روزی که چیدمان کلمات عزیزان طرهان دوستی چون حضرتعالی نویدبخش طرهانی آباد و آباد و آباد باشد. ان شاله…

    • انشاالله تکه های پازل طرهان با همت شما دوستان و دوستداران طرهان کامل خواهدشد و طرهانی اباد را به نظاره خواهیم نشست
      سپاس از شما ادینه فر مهربان و گرانقدر

  27. دمت گرم اقای نظری واقعا لذت بردم از اینکه اینگونه مشکلات مردم و بیان کردی”هر چند واقعا باید به خاطر همچین مشکلاتی گریست چون این گونه زندگی کردن و مشکلات اصلا حق این مردم نیست” و امیدوارم روزی برسه که همه مسولان و کسایی که در راس کار هستن به خودشون بیان و به فکر مردم باشن واقعا حیف است طرهان با این همه سابقه و….اینگونه غرق در مشکلات باشه و بیشتر مردم به ناچار مجبور به کوچ از دیار خود شوند…

  28. درود بر جناب آقای نظری طبا ، مطالبتان بسیارجالب بودامیدوارم همیشه موفق و پیروز باشید.

  29. ممنون زاهد جان اخوی عزیز
    امیدواریم شوالیه ی ارزوهایمان سرانجام مشکلات دیارمان را در هم بشکند و طلایه دار اینده ای روشن برای مردممان باشد

  30. کامنت ناشناس بالا نوشته این بنده حقیر حمید عباسی مشغول به کاردرشهرستان لارستان استان فارس با سمت مسول مالی واداری پروژهای تجاری هلال احمر ایران .انشا لله موفق باشید.

    • درود بر شما برادرحمید عباسی
      ممنون از حضورتون و بابت اشتباه پیش امده معذرت میخوام
      پایدار و موفق باشی

  31. با سلام خدمت شما ” واقعا جالب و خواندنی بود و واقعیت منظقه را بیان کرده بودین ولی منطقه ما اسیر افکار مسیولان شده و تا وقتی مردم این تعصبات را دارند مسولان این دیار ب فکر ما نیستند چون دنبال این هستند ک دو روز بیشتر ریاست کنند و ب منطقه نمیرسند .چرا باید کوهدشت با یک نماینده پیشرفت نکند ولی شهرهای درود و ازنا با هم یک نماینده دارند خیلی از کوهدشت از هر لحاط بهترند.
    انشاالله مسولان شهرستان این مقاله پربار و پرمعنای شما را با دقت بخوانند و راه حلی برای این مشکلات پیدا کنند هر چند ک متصفانه بدون شک این مشکلات با این افکار مردم و مسولان حل نمیشود.
    ااقای نظری طبار از شما تشکر میکنم ک با بیان خوبتان پیگیر مشکلات منطقه هستید.
    موفق باشید

    • درود بر شما جناب اقای ادینه وند

    • خشت اول چون نهد معمار کج تا ثریا می رود دیوار کج
      نماینده های قبلی سنگ بنای خوبی نگذاشته اند
      اگر از همان اول در مسیر توسعه گام بر میداشتند مطمینا اکنون در مسیر توسعه و پیشرفت بودیم
      همان شخصی که کوهدشت را به این بدبختی کشاند اگر دوباره کاندیدا شد برای چهارمین بار بفرستینش مجلس که……

  32. باسلام. نهایت احترام و ادب و در کمال تواضع و ارادتخدمت همولایتی های عزیزم،
    و با عرض سپاس از برادرنظری که اینگونه مشکلات ومعظلات منطقه رابه صورت مقاله ارائه دادید،لذا ازشما نهایت قدردانی و تشکرمیکنیم،امیداست که مسئولین باخواندن این مقاله درصدد رفع مشکلات منطقه طرهان باشند.

  33. من شرمنده ام برای دست های چروکیده ات
    برای قامت خمیده ات
    برای غرورت که هر روز له میشود
    سکوت من هزار بار از زخمهای دل تو زجر آورتر است مادر…

  34. دست مریزاد جناب نظری طبا
    ساکن تهرانم ولی فکرم همیشه درگیر طرهانه،آخه اونجا سرزمین آبا و اجدادیمه
    میدونم یه روزی میرسه که منم برگردم خاک خودم
    به قول سهراب
    “دور خواهم شد از این خاک غریب……….
    قایقی خواهم ساخت،خواهم انداخت به آب”

  35. با سلام از مقاله ی خوب و موثر شما برای رفع مشکلات شهرستان کوهدشت و بخش طرهان سپاسگزارم با امید شنیدن صدای شما و عملکرد بهتر مسئولان

  36. درود بر شما برادر ادینه وند و سپاس بخاطر نظرتون

  37. سلام بر شما دوست عزیز.واقعا این دردی است که سال های متمادیست که مسئولان غیربومی و ناآگاه به درد ما علت اصلی این همه بدبختی ماست

  38. امیدواریم گوش شنوا باشد مسئولین به فکر مردم این دیار باشند

  39. اگر مردم خودشان پیگیر باشند قطعا مسولین نیز با انگیزه دو چندان اقدام خواهند کرد.

    • جناب احمدی عزیز یک مسول دلسوز و موفق نیازی به انگیزه ی دیگران ندارد لذا عملکردش باعث انگیزه اش میشود نه به به و چهچه دیگران

  40. سخنی که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند . آقای نظری موفق باشید

  41. قصه کوچ برای ما غصه دردناکی است.وقتی پا به پایتخت میگذاری در بدو ورودت آنچنان صداهای آشنا در اطرافت میشنوی که حیرتی سنگین سراسر وجودت را فرا میگیرد .در ابتدا شوق زده میشوی از حس غربتت کاسته میشود اما بیشتر که در خیابانهای شهر قدم میگذاری وقتی از کنار دست فروشی رد میشوی که در لابه لای جارکشیدنهایش جملات طنز الود لکی را چاشنی فریادهای جلب کننده به سوی بساطش میکند ،یا وقتی از کنار میادین کارگری عبور میکنی و میبینی که جملات لکی بین کارگران نشسته بر لبه میدان زنجیره ای میچرخد وچشمان منتظرشان تمام عابرین را رصد میکند ، یا آنگاه که در اتوبوس یا مترو جوانانن و میانسالانی را با دستانی پینه بسته و با چهره هایی خسته که گویای دردها و رنجهای کوچ و غربتند میبینی آرام آرام سر به ،،سیفا،، میبری در خود وا میمانی که آیا از دیدن هم زبانان و هم تبارانت در دیار غربت شاد باشی یا غمگین ؟ آری به یقین پس از مدتی شادی دیدن هم تبارانت جای خود را به غم و یاس و نا امیدی میدهد. کوچ برای ما نتیجه بیکاری فقر و شاید نا امنی بوده است با نگاهی به جمعیت آماری بیشتر روستاهای کوهدشت میتوان دریافت که مهاجرت و کوچ سیمای اباد دیروز روستاها را چگونه امروز به ده کوره هایی بی رمق تبدیل نموده است به طور مثال در روستاهایی مانند باباگردعلی ،پشت تنگ وسرطرهان که روزگاری داری جمعیتی بیشتر از برخی شهرهای کوچک کشور بوده اند،میبینیم که امروز پیرمردان و پیرزنان تنها بازماندگان سونامی کوچ در این روستاها شده اند .براستی اگر دشت وسیع و حاصلخیز طرهان از طریق پمپاز اب سرطرحان یا با استفاده از سد و دریاچه سیمره که تا دشتهای رومشگان و طرهان فاصله ای کمتر از ده کیلومتر دارد و تنها منتظر صدور مجوز استفاده میباشد و شاید زحمتی بمراتب کمتر از پیگیرهایی که نمایندگان دیگر استانها برای پیگیری مطالباتشان انجام میدهند از نمایندگان میطلبید و هیچگاه مشکلات و دغدغه های پروسه معشوره را نداشت، ،سیراب میگردیدآیا جوانان این دیار ذلت و خواری و تحقیر در دیگر شهرها را بر زندگی ابرومندانه در زمینهای آباد، خود ترجیح میدادند؟ یا اگر کارخانه و یا صنایعی در حد صنایع موجود در دیگر شهرهای استان همانند درود و بروجرد میبود آیاجوان تحصیل کرده کوهدشتی تن به کارهای روز مزد یا نظافت منازل انسانهای هم نوع خود در پایتخت میداد ؟.یا ا گر خانه ای آبادی در کوهدشت میبود آیا جوان کوهدشت هرگز در زیر ویران خانه سعادت اباد مدفون میگشت؟ چرا باید کوهدشت تنها از لحاظ پر کردن زندان در کشور گردن آویز افتخار و مقام اولی را بر گردن خود اویخته ببیند؟ چرا باید در تهران کلمه کوهدشت برای همگان ترس اور باشد براستی آیا زمان ان نرسیده است به خود بیاییم و به جای طلب نمودن مطالبات شخصی و گرو هیمان از مسولین توسعه و عمران شهرمانرا طلب کنیم براستی ایا زمان ان نرسیده است که شوراهای شهر و روستاهای ما به جای گذاشتن جلسات جند روزه و هم اندیشیهای طولانی برای تغییر شهرداران به هم فکری برای توسعه و زیربناهای شهر و روستاهای مان بپردازند/ایا گاه ان نرسیده که بدانیم کوچ راه و درمان همیشگی نیست .براستی مگر یک شهرستان دویست هزار نفری چه مقدار زیرساخت و کارخانه و صنایع میطلبد تا جوان کوهدشتی آواره غربت نگردد تا دیگر شهرها بعد هر حادثه،ناهنجاری و سرقت یا بزهی در شهر خود انگشت اتهام را به سوی شهر ما نشان نگیرند//.به امید زندگی بهتر برای تمام همشهریان//

  42. اما در عجبم از اینکه تاییدیه بدبختی های هاوار کشیده ی برادر عزیزم نوری را که توسط بنده نوشته شده هنوز تایید نفرموده اند.
    شاید هم این مصلحت باشد و ما بی خبر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  43. با تشکر از شما برادر ارجمند واقعیت تلخ سونامی کوچ منطقه طرهان واقعیتی بس تلخ وباور نکردن است انشاالله که این شروع تازه بزای منطقه طر هان باشد و کوشی شنوا برای مسولان به ظاهر مدیرمان که بجز نا مدیریت وضایع شدن حق به حقه این مردم چیزی از انها ندیدیم

  44. طرهان را نابود کردن نمیدونم دلیلش چیه
    چرا استاندار تا الان سه بار رفته کونانی ولی یکبار نمیاد طرهان
    ایا استاندار از مطالبه ی مردم طرهان خدای ناکرده ترسی دارند
    همین کارهاست که خدای ناکرده موجب تحصن و اعتراض میشه
    کل طرحهای مصوب طرهان را می دزدند و اصلا خم به ابرو نمیارن
    این درسن نیست خدا حق طرحان را ازشون بگیره
    ما نیروی غیر بومی نمیخوای جناب ملکشاهی جناب فرماندار جناب اشتاندار
    اقا نمیخوایم

  45. با سلام و خسته نباشید .چرا همه نظرات رو چاپ نمیکنید

    • سپاس از شما
      شاید اقای ازادبخت مصلحت دانستن

      • موضوع مصلحت نیست .ضمن خسته نباشید به مدیریت محترم سایت به نظرم اقای ازادبخت به نظراتی که بیشتر از دو سه خط باشه توجه نمیکنه .ما هم زیاد خودمونو خسته نمیکنیم.

  46. الحق که سونامی کوچ روستاها را به دهکده ای کور تبدیل نموده است
    در روستای من (پشت تنگ) بنا به گفته بهورز از سال ۸۰تا کنون رشد جمعیت نه تنها افزایشی نداشته بلکه نسبت به سال ۸۰کمتر هم شده

    • اگه این روال ادامه پیدا کنه همه کوچ خواهند کرد و انزمان فرصت خوبی خواهد بود برای بروز تواناییهای مدیران غیر متخصص

  47. هفت ساله ساکن تهران شدم دیگه خنده وشادی را نمیشناسم وبرایم غربیه شده اند.آه…………………..

    • و غربت پایان زندگی نیست شاید تلنگریست برای بهتر فهمیدن و رسیدن به درک مشترکی از مشکلات سرزمین مادریمان، پس غربت را نیز دوست دارم زیرا آگاهم میکند که از فرسنگها انطرفتر معضلات دیارم را هوار بکشم
      درود بر شما

  48. سلام

    حال همه‌ ما خوب است

    ملالی نیست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خیالی دور

    که مردم به آن شادمانیِ بی‌سبب می‌گویند

    با این همه عمری اگر باقی بود

    طوری از کنارِ زندگی می‌گذرم

    که نه زانویِ آهویِ بی‌جفت بلرزد و

    نه این دلِ ناماندگارِ بی‌درمان

    تا یادم نرفته است بنویسم

    حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود

    می‌دانم همیشه حیاط آنجا پر از هوای تازه‌ باز نیامدن است

    اما تو لااقل

    حتی هر وهله

    گاهی

    هر از گاهی

    ببین انعکاس تبسم رؤیا شبیه شمایل شقایق نیست

    راستی خبرت بدهم خواب دیده‌ام خانه ای خریده‌ام

    بی‌پرده، بی‌پنجره، بی‌در، بی‌دیوار … هی بخند

    بی‌پرده بگویمت: چیزی نمانده است

    من چهل ساله خواهم شد

    فردا را به فال نیک خواهم گرفت

    دارد همین لحظه یک فوج کبوتر سپید

    از فرازِ کوچه ما می‌گذرد

    باد بوی نامهای کسان من می‌دهد

    یادت می‌آید رفته بودی خبر از آرامش آسمان بیاوری؟

    نه ری‌را جان! نامه‌ام باید کوتاه باشد

    ساده باشد

    بی حرفی از ابهام و آینه

    از نو برایت می‌نویسم

    حال همه‌ ما خوب است اما تو باور نکن

    “سید علی صالحی”

  49. سلام آقای نظری مرسی از این مقاله دلنشین.من خودم به دلیل بیکاری سالهاست طرهان رو ترک کردم دلم برای بوی طرهان تنگ شده وقتی قراره برگردم دوست دارم فریاد شادی بزنم اما وقتی مرخصیم تمام میشه وقراربه رفتنه اشکم درمیاد شاید به سال بکشد که فامیلهای خودم رو که کوچ کردن ندیدم.ازاین همه دردچه بگویم.

    • درود بر شما محسن جان عزیز
      آری درد و دغدغه ی ما اهالی طرهان بی نهایت است انگار غربت و سختی را به نافمون گره زده اند بی درمانی تمام شدنی نیست و دیده شدن و آبادانی برای طرهان به آرزوهای محال تبدیل شده است به قول یکی از مسولان سابق شهرداری طرهان تواضع، فروتنی و از خود گذشتگی مردم طرهان باعث شده که مسولان فکر کنند این مردم هیچ مشکلی ندارد آری به خیالم باید بگویم تواضع و فروتنی و از خود گذشتگی در این دنیای ناهموار مصیبت و درد و کم بینی را هوار میکشد در غیر اینصورت طرهان باید خیلی وقت پیش دیده میشد و قبل از مرگ امروزش، درمانش میکردند

  50. اقای نظری طبا گمان نکنم این فقط مشکل طرهانیها باشد بلکه همه مردم لرستان با معضل مهاجرت افسارگسیخته روبروهستند.

    • درود بر شما
      حرف شما کاملا متین،مشخص و مبرهن است متاسفانه امار کوچ در استان لرستان طی سالیان اخیر خیلی زیاد شده و باز هم باید تاسف خورد که چاره ای در این راستا اندیشیده نشده است

  51. قصه کوچ برای ما غمنامه دردناکی است. سنگینی این درد را در در پایتخت کشورمان بهتر میتوان فهمید وقتی اهنگ رفتن به انجا را را مینمای و پس از سفری طولانی و خسته کننده پا به تهران میگذاری در بدو ورودت آنچنان صداهای آشنا در اطرافت میشنوی که حیرتی سنگین سراسر وجودت را فرا میگیرد .در ابتدا شوق زده میشوی از حس غربتت کاسته میشود اما بیشتر که در خیابانهای شهر قدم میگذاری، وقتی از کنار دست فروشی که در لابه لای جارکشیدنهایش جملات طنز الود لکی را چاشنی فریادهای جذب کننده به سوی بساطش میکند ،یا هنگامی که از کنار میادین کارگری عبور میکنی و میبینی که جملات لکی بین افراد نشسته بر لبه میدان زنجیره ای میچرخد و چشمان منتظر آنان تمام عابرین را تعقیب میکند ، یاآانگاه که در اتوبوس یا مترو جوانان و میانسالانی را با دستانی پینه بسته و با چهره هایی خسته که گویای دردها و رنجهای کوچ و غربتند میبنی آرام آرام سر به ،،سیفا،، میبری در خود وا میمانی ،آیا از دیدن هم زبانان و هم تبارانت در دیار غربت شاد باشی یا غمگین ؟ به یقین پس از شعفی کوتاه از دیدن هم زبانانت در سرزمین غربت ،غمی جانکاه سراسر وجودت را فرا میگیرد ؛چرا که در میابی کوچ برای ما ره آورد بیکاری فقر و شاید نا امنی بوده است با نگاهی به جمعیت اماری بیشتر روستاهای کوهدشت میتوان دریافت مهاجرت و کوچ چگونه سیمای آباد دیروز روستاها را امروز به ده کوره هایی بی رمق تبدیل نموده است به طور مثال در روستاهایی مانند باباگردعلی، پشت تنگ و سرطرهان که روزگاری داری جمعیتی بیشتر از برخی شهرهای کوچک کشور بوده اند امروز پیرمردان و پیرزنان تنها بازماندگان سونامی کوچ در این روستاها شده اند .براستی اگر دشت وسیع و حاصلخیز طرهان از طریق پمپازآب سرطرحان یا با استفاده از سد و دریاچه سیمره (رماوند)در مرز استان ایلام و لرستان که تا دشتهای رومشگان و طرهان فاصله ای کمتر از ده کیلومتر دارد و تنها منتظر صدور مجوز استفاده میباشد و شاید زحمتی بمراتب کمتر از پیگیرهای نمایندگان دیگر استانها برای پیگیری مطالباتشان از نمایندگان ما میطلبید و هیچگاه مشکلات و دغدغه های پروسه معشوره را نداشت ،سیراب میگردید آیا جوانان این دیار ذلت و خواری و تحقیر در دیگر شهرها را بر زندگی آبرومندانه در زمینهای آباد خود ترجیح میدادند/ یا اگر کارخانه و یا صنایعی در حد صنایع موجود در دیگر شهرهای استان همانند درود و بروجرد میبود آیا جوان تحصیل کرده کوهدشتی تن به کارهای روز مزد یا نظافت منازل انسانهای هم نوع خود میداد .یا ا گر خانه ای آباد در کوهدشت میبود جوان کوهدشتی هرگز در زیر ویران خانه سعادت اباد مدفون میگشت ؟/چرا باید کوهدشت تنها از لحاظ پر کردن زندان در کشور خود را پر افتخارببیند چرا باید در دیگر شهرها کلمه کوهدشت برای همگان ترس آور باشد براستی ایا زمان ان نرسیده است به خود بیاییم و به جای طلب نمودن مطالبات شخصی و گرو هیمان از مسولین توسعه و عمران شهرمان را طلب کنیم براستی ایا زمان ان نرسیده است که شوراهای شهر و عقلای قوم به جای گذاشتن جلسات جند روزه و هم اندیشیهای طولانی برای تغییر شهرداران و مدیران شهر به فکر
    توسعه و ابادانی این دیار باشند.شاید خود ما نیز در این راه بی تقصیر نبوده ایم چرا که هرگزذهن و انرژی مسولین و نمایندگان خود را فارغ از دغدغه های شخصی خود ننموده ایم .قصد دفاع از عملکرد نسبتا ضعیف نمایندگان شهرمان را ندارم اما براستی مگر یک نماینده چقدر فرصت باقیمانده از جوابگویی به مطالبات شخصی موکلین بیش از ۲۰۰هزار نفری اش را دارد که آن را صرف پیگیری و تصویب طرحهای عمرانی برای شهرستان نماید.باید پذیرفت که خواسته های یک نماینده از مدیران ارشد و وزیران و روسای سازمانها انعکاس مطالبات مردم شهرمان بوده است که بیشتر این مطالبات خواسته های شخصی یا درخواست تغیر مدیرانی بوده است که با سلیقه ومنش ما همراه نبوده اند.حال زمان ان رسیده به خود بیاییم و مطالبات گروهی و عمومی را بر خواسته های شخصی خود ترجیح دهیم و همصدا از مسولین و نماینده شهر پیگیری مصوبات ناقصی همچون سد معشوره ،کارخانه خودروسازی و،پتروشیمی کوهدشت و ارایه طرحهایی همچون اجازه استفاده از دریاچه بلا استفاده سیمره در نزدیکیمان که میتواند آهنگ توسعه و پیشرفت کوهدشت باشد را داشته باشیم تا نسل بعدی ما را بانی و مسبب محرومیت ابدی کوهدشت نداند. ./به امید زندگی بهتر در کوهدشتی آباد/

    • جناب هاشمی تحلیل بسیار زیبا و جامعی را بیان فرمودید واقعا به وجد امدم امیدوارم بهترینها برای مردممان رقم بخورد مردمی که تا کنون فقط با درد و مصیبت و انزوا روزگار گذرانده اند
      طرهانی که فریادهای مظلومیتش یوسف گمشده در دل چاه را در ذهنمون تداعی میکند اکنون جز معجزه، امیدی به برادران ظالمش در خود نمیبیند

      • ممنون جناب نظری تکمیل مطالب زیبای شما بود .به عنوان یک طرهانی از دغدغه های جنابعالی برای اعتلای طرهان و کوهدشت خرسندم.

  52. مهاجرت
    یکی از چند عامل تهدید به نابودی زبان و فرهنگ لکی و حتی امثالهم به نابودی همین مهاجرت بی رویه است .
    کار،امکانات بهتر،زندگی دور از فامیل،در آمد،تحصیل در دانشگاههای معتبرتر و تعداد دیگه از مسائل و دغدغه های اینچنینی باعث مهاجرت بسیاری از مردما خصوصا لک ها شده است .
    مثلا تا جایی که یکی از دوستانم قسم میخورد که الشتری های خارج از الشتر بیشتر از الشتری های ساکن الشتر هستند و یکی از دوستانم هم میگفت لک های شهرستان های استان کرمانشاه درصد بسیار بالایی از آنها از صحنه ،هرسین،ماهیدشت و کنگاور یا به کرمانشاه و همدان مهاجرند یا یا اطراف تهران و خودم هم که اهل دلفانم کاملا خبر دارم که بسیاری از همشهریانم به بین کرمانشاه و خرم آباد و شهرهای شهریار و کرج و شهرهای جدید اطرف تهران ساکن شده اند ..
    به امید روزی که شهرهای لک نشین آنقدر امکانات و مثال رفاهی برایشان فراهم باشد که مردمانشان اینقدر به صورت بی رویه میل به مهاجرت نداشته باشند .

  53. مشکل تمام مناطق مرزی ایران همینه…کار و امکانات فقط تو چند شهر خاصه…کسی هم فکر مردم نیست

  54. خیلی جالب بود دستتون درد نکنه اقای نظری
    دست مریزاد

  55. دوست عزیزم خسته نباشید
    درد دل ما رنج کشیده ها را گویا نموده اید من به یکی از بازاریان طرهان هستم که با بیش از بیست سال سابقه بازاری بودنم اینه همه درد ورنج مردم را به خود ندیده بودم روزانه چندین منزل ازطرهان کوچ میکنند که علت ان فقر وبیکاریست دوست من جوانی در این منطقه باقی نمانده است چرا مسئولین این قدر به این بخش بی توجه هستند کهمردم دیار خود را رها وحاشیه نشین دگر شهر ها در پی لقمه ای نان میگردند
    خدای ما را عاقبت بخیر کن …خدایا این جوانای ما را عاقبت بخیر کن …خدایا کسانی که در حق این مردم رنج کشیده کوتاهی میکنند ….. ….

  56. بسیار عالی بود. احسن بر شما جناب آقای نوری نظری طبا که زیبا نوشته ای. خدا یار و نگهدارت باشد اندیشمند جوان

  57. تازمانی که مردم نخواهند وتصمیم درست نگیرند وضعیت برهمین منوال است باید به دورازهرگونه تعصبات کوروکورانه افرادلایقی رابرگزینیم .وخودمان هم دراین راستا فعال باشیم انصافا چندنفر مثل شماپیگیر مشکلات منطقه هستند .بسیارعالی بود دستتان دردنکنه

    • جناب اقای ادینه وند در وهله ی اول باید به مردم اگاهی داد و سپس از انها انتظار پیگیری و پاسخ را داشت
      متاسفانه مردم ما به فقر و فلاکت عادت کرده اند و مانند اب یک مرداب هیچ گونه جهش و حرکتی ندارند نه اینکه نخواهند حرکت کنند بلکه پاهای حرکتشان را قطع کرده اند و گرنه تاریخ خود گواهی واقعی بر قدمت و تمدن طرهان است ما به غریبانه مردن و غریبانه زندگی کردن عادت دیرینه داریم و در اخر متذکر میشوم تمام مسولان استان و شهرستان مدیون خون شهیدان طرهانند اگر قصوری در حق مردم طرهان روا بدارند در حق شهیدان طرهان روا داشته اند
      سپاس از شما برادر ادینه وند گرامی و دوست داشتنی

  58. زیبا و تأثیر گذار نوشته اید. سپاس و سلام نثار شما و همه ی آنان که با حضورشان و دل نوشته هایشان اثبات کردند که دغدغه و دل نگرانی و رنجهایمان مشترک است و جویای گوش شنوا. امید که شنیده شود.

  59. تنها چیزی که در این دشت ناتمام ناامیدی کورسوی امید ماست وجود دلسوزان و نخبگانی چون نوری نظری طباست که رنج این شهر رو فریاد میزنن شاید که ……

  60. امیدوارم که دغدغه های شماو همه ی همشهریهای عزیزم کمتر شود هر چند این امر زمانی میسر می شود که تحولات عظیمی رخ دهد
    برایتان سلامتی وعاقبت به خیری ارزومندم.

  61. غم نامه تلخ دیارم طرهان اه چه غم انگیزاست ولی من امیدوام به اینده روشن طرهان
    دست مریزا دوست گلم از اطلاع رسانی خوب شما

  62. دورود برشما.اهواز
    باید بجای اشک خون گریست به حال قوم لک و مردمان طرهان.ایام نوروز که رفتم خونه پدربزرگم در روستای پشت تنگ دیدم چهار روز است اب شرب ندارن درحالی که سیمره چند صدمتری …ان طرف تر است.

  63. چرا پروژه اب رسانی از سیمره به طرهان ناتمام ماند.از تک تک دوستان و هم کیشهای خودم درخواست دارم باکمک هم پیگیر این جریان باشیم.من دز اهواز مشغول بکارم و دور از سرزمین اجدادیم هستم ولی بخاطر اینن سرزمین جان میدم.هرکدام از ما به نحوی با نمایندگان شهرمان وسایر مسولین شاید درتماس باشیم پس چرا اقدامی نمیکنیم…….بگذاریم طرهان خالی از سکنه شود مکانی که چند قرن قبل از میلادنیاکان مارا در خود جا داده

    …..

  64. با سپاس از برادر نظری طبا. به امید روزی که مسئولین برای برون رفت طرهان
    از این بن بست چاره ای بی اندیشند.

    من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که قبل از هر فریادی لازم است

  65. سپاس و تشکر ویژه از برادر نوری نظری طبا بخاطر زحمات و تلاشهای فراوانی که در این مدت برای دیار نادیار “ترهان”کشیدن
    به امید روزی که مسئولین برای برون رفت”ترهان”از این بن بست چاره ای بی اندیشند.

    من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.