سجاد شفیعی/ میرملاس: کمتر کسی پیشبینی میکرد رضایتمندی عمومی از عملکرد دولت دکتر حسن روحانی طی ۹ ماههی اول دولت دوازدهم تا به این حد پایین باشد، اتفاقی که ورای سیاستهای اقتصادی دولت شاید به عملکرد سیاسی دولت و دولتمردان در داخل کشور بازمیگردد .
همگان میدانیم که بخش عمده، تاثیر گذار و پیروزی بخش رای دکتر روحانی چه در دولت گذشته و چه در دورهی اخیر، برخواسته از بدنهی جریان اصلاحات در کل کشور است که بیشترین پایگاه اجتماعی و بالاترین میزان رای در سطح جامعه را دارا بوده و بنا بر سیاستهای تبیین شده توسط بزرگان جریان و در راس آن سیدمحمد خاتمی در سبد رای دکتر روحانی قرار گرفت تا موجبات پیروزی در دورهی یازدهم و اخذ رای ۲۴ میلیونی رییس دولت تدبیر و امید در دورهی دوازدهم را فراهم سازد.
این پشتیبانی و حمایت گستردهی اصلاحطلبان در وهلهی اول برخواسته از رویکرد، شعار و رفتارهای شخص رییس جمهور در کارزارهای انتخاباتی و در وهلهی دوم برخواسته از درایتی بود که طرح بازگشت جریان منکوب شدهی اصلاحات طی سالهای ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲ به صحنهی سیاسی کشور را دنبال میکرد و از آنجا که امکان حضور چهرههای شاخص و رایآور منتسب به اصلاحطلبی در انتخابات ریاست جمهوری بنا بر دلایل اظهر من الشمس وجود نداشت و ندارد، بهترین گزینه را حمایت از دکتر حسن روحانی میدانست که نشان داده بود گرچه برخواسته از بدنهی سیاسی راست کلاسیک است، اما میتواند پاسخگویی نیازهای اقتصادی، سیاسی و از همه مهمتر فرهنگی و اجتماعی اصلاحطلبان باشد.
میتوان گفت در دولت اول و بنا بر برخی ناهماهنگیهای موجود در سیستم تصمیمساز کشور از جمله مجلس شورای اسلامی و همچنین تمرکز دولت بر حل مناقشهی هستهای، دولت تدبیر و امید توانست تا حدود زیادی انتظارات اصلاحطلبان و حامیان خویش را برآورده کرده، زمینههای رای بالای ۲۴ میلیونی خود در انتخابات دورهی دوازدهم را فراهم آورد.
با آغاز دولت دوم تدبیر و امید، اما آنچه در عمل به وقوع پیوست، خلاف این موضوع را ثابت کرد و امروز متاسفانه شخص اول دولت و سایر دولتمردان بنا بر مصالحی که بدان اشاره خواهد شد، در برابر بسیاری از ناملایمات و سنگهای بزرگی که جلوی پای حامیان دولت و بهویژه اصلاحطلبان گذاشته میشود، یا سکوت اختیار کرده و یا به یک اقدام و واکنش دمدستی و ناچیز بسنده میکنند.
شاید آنچه موجب تغییر در رویکرد سیاسی دکتر حسن روحانی در آغاز دولت دوازدهم شد نخست فقدان آیتالله هاشمی رفسنجانی به عنوان شخصیتی بود که رابطهی مراد و مریدی ایشان و شخص رییس جمهور بر کسی پوشیده نیست و روشن است که در زمان حیات آیتالله، اگر مرید گامی به خطا میگذاشت، مراد دوران دیده و سرد و گرم چشیده، وی را از ادامهی راه باز میداشت و به مسیر درست هدایت میکرد. نعمت و غنیمتی برای دولت که امروز دیگر نیست. اما دومین علتی که میتواند رییس جمهور را مجبور به تغییر رویه و در بسیاری موارد حرکت در مسیر خلاف شعارها و وعدههای انتخاباتی واداشته، بیم از سرنوشت سایر روسای دولت در طول انقلاب است که یا محصورند، یا ممنوعاند و یا مغضوب، و این سرنوشتی است که دکترحسن روحانی پس از آغاز راه دولت دوازدهم و به دنبال فشارهای برخی دستگاههای امنیتی غیردولتی و دست گذاشتن روی پروندهی برادر ایشان، وی را بر آن داشته که برای فرار از آن، به دنبال راضی نگهداشتن برخی افراد و جریانهای قدرتمند در لایههای تصمیمساز نظام باشد.
ادامه دادن به این رویه شاید موجبات حضور پررنگ دکتر روحانی در لایههای قدرت، پس از دوران ریاست جمهوری را موجب شود، اما قطع به یقین دو اتفاق تلخ را در پیخواهد داشت؛ اولی که به خود ایشان بازمیگردد از دست دادن پایگاه ثابت مردمی در سطح جامعه است،رویدادی که میتوانست پس از دورهی هشتسالهی ریاست، جایگاه یک رهبر و شخصیتی جریانساز همچون محمد خاتمی در جریان اصلاحطلبی را با توجه به فقدان آیتالله هاشمی رفسنجانی برای وی در بین جریانهای سیاسی چپ و راست کشور به همراه داشته باشد و دوم که برای اصلاحطلبان بسیار خطرناکتر است، فراهم آوردن امکان ریاست جمهوری شخصیتی همچون علی لاریجانی در انتخابات ۱۴۰۰ است که به نظر میرسد دولت و دست اندرکارانش به آن تن در داده و خواسته یا ناخواسته جامعه را در مسیری قرار دادهاند که به حضور مجدد و تمام و کمال جریان شکستخورهی اصولگرایی در راس قدرت اجرایی کشور منجر شده و به تبع آن جریان محبوب و مردمی اصلاحطلبی به دلیل حمایت اشتباه خود از دکتر روحانی،
مجبور به انزوای دگر خواستهای دوباره شود. آنچه واضح مینماید این واقعیت است که شخص اول دولت و سایر دولتمردان که اتفاقاً برخی از ایشان کارنامهی روشن اصلاحطلبانه داشته و طی سالهای مورد اشاره در بالا، جزو مغضوبین بودهاند، در قبال حمایت و پشتیبانی گستردهی اصلاحطلبان باید پاسخگوی مطالبات این جریان بوده و در برابر حرکات و رفتارهای ناعادلانه جریان اصولگرایی و وابستگان به آن در بخشهای مختلف نظام، نسبت به حامیان خود، سکوت نکرده و عقیده را فدای مصلحت نکنند.
یک نمونه از انفعال دولتیها در برابر مشکلات به وجود آمده برای حامیانش، دستگیری ادمین یکی از کانالهای تلگرامی معروف و پر مخاطب حامی دولت، در لرستان است که فارغ از دلایل آن، انتظار میرفت که مسئولین دولتی استان در راستای رفع مشکل به وجود آمده برای نه یک هموطن یا یک هماستانی و نه حتا هم فکر خود، که همکارشان در مجموعهی استانداری حداقل اقدامی انجام داده و در راستای سرعت بخشیدن به روند رسیدگی به پرونده و نه مختومه کردن آن که انتظاری بیش از توان آقایان است، وارد صحنه شده و با رایزنیهای لازم، نقش خود را ایفا مینمودند، انتظاری که متاسفانه فدای مصلحتاندیشی امروز رییس دولت، اعضای کابینه و در سطح پایینتر از آن مسئولان ارشد اجرایی در استانها و مدیران کل برخی دستگاههای دولتی شده تا امیدها آرام آرام به دو دلی و شک و شاید به پشیمانی مبدل شود.
* عضو ستاد انتخابات دکتر حسن روحانی در استان لرستان
این مطلب در سیمره شماره ۴۴۰ منتشر شده است.
بابا از جان مردم دست بردارید ،اصلاح طلبی،یعنی اقلیت یعنی …………..غارت اموال بانکها ،مسولین بی درد،ما اصلاح دزدی می خواهیم نه اصلاح طلبی شما ……………. اصلاحات یعنی مردم سواری شما ژن خوبها،نوشتن ابلاغ ………………….،گردنکشی وفرار به جلو ،بازی با کلمات ،جوجه پوپو لیسم سر کاری هستی،قرار است صاحب کدام پست شوی که اینچنین بی محابا ،
دروغگوها.اسمت برازنده شخصیتته آقا یا خانم دروغگوها.ادب در گرانیست که به هر کس ندهندش.
شما کی اصلاح طلب شدی……………
منظورت از مراد و رهبر اصلاحات، همون مرحومه که در دوران سید خالی بندتون بهش می گفتین عالیجناب سرخپوش؟
برایش شانه خالی کردن از توجه به مشکلات مردم وحل ان دست به چه حربه هایی نمیزنید………….ازشما بعیده