تاریخ : سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت , ۱۴۰۳
11

دفاع ازضرورت دولت قوی/ به بهانه‌ی عزل مدیرکل آموزش و پرورش لرستان

  • کد خبر : 102918
  • 14 اسفند 1396 - 8:03

  مجتبی ترکارانی*/ میرملاس: در دو هفته‌ی اخیر، تغییر مدیران آموزش و پرورش بعضی از شهرستان‌ها و مناطق در لرستان توسط مدیرکل این اداره موج خبری و سیاسی بزرگی به‌وجود آورد. ماجرا ازاین جهت اهمیت داشت که این رخداد در فضای بسیار سیاست زده آموزش وپروش که نبضش به سیاست روزمره بسته شده، اتفاق افتاده […]

 

مجتبی ترکارانی*/ میرملاس: در دو هفته‌ی اخیر، تغییر مدیران آموزش و پرورش بعضی از شهرستان‌ها و مناطق در لرستان توسط مدیرکل این اداره موج خبری و سیاسی بزرگی به‌وجود آورد.

ماجرا ازاین جهت اهمیت داشت که این رخداد در فضای بسیار سیاست زده آموزش وپروش که نبضش به سیاست روزمره بسته شده، اتفاق افتاده است و به نظر می‌رسد این تغییرات بیش از آن‌که منطق و منشاء درون سازمانی داشته و برای کارا نمودن سیستم آموزش و پرورش استان باشد به‌خاطر زورآزمایی بین مدیرکل با نمایندگان بوده است. البته با این تغییرات ناگهانی، حجم بالایی از مقاومت نمایندگان و دیگر منابع ذی‌نفوذ قابل پیش‌بینی بود. بنابراین این قدرت‌های در سطح استان به کار افتاده، تا سرانجام کار بدانجا رسید که مدیرکل آموزش و پرورش لرستان به‌خاطر انتصاباتی در حوزه‌ی مدیریتی خویش معزول و مدیران منصوبی وی نیز برکنار شده و بعضی مدیران معزول هم برگردانده شدند. در طی این مدت این تصمیم از بسیاری جهات مورد بحث قرار گرفت. رفتار فرمانداری و استانداری و دیگر مقامات دولتی از یک‌طرف و رفتار نمایندگان مجلس به صورت غیررسمی این ماجرا را از یک تغییر و تحول اداری و داخلی که می‌توانست بی‌سروصدا انجام شود به جایی کشاند که به سوژه‌ی طنز شبکه‌های مجازی تبدیل شد. می‌گفتند:«در اداره‌ی‌ آموزش و پرورش پل‌دختر دو رییس داریم یکی کلید دارد و حکم ندارد و دیگری کلید ندارد ولی حکم دارد»(کنایه‌ای به عدم تحویل کلیدها از رییس قبلی به رییس جدید!)

هدف بنده در این مقاله طرح این سوال است که چرا باید یک تغییر و تحول داخلی یک سازمانی این‌قدر خبرساز شود؟ چه نیروهایی دست‌اندرکار هستند که چنین کارها را از روال منطقی و عقلانی خود خارج کرده‌اند؟ پیامدهای چنین تصمیماتی برای توسعه‌ی منطقه چیست و چگونه می‌توان جلوی چنین کارهایی و آثار مخرب آن را گرفت؟

واقعیت این است که سازمان‌های اداری ما سال‌هاست که استقلال نهادی خود را از دست داده‌اند. مدیر یک اداره و سازمان بیش از آن‌که گوشش به صدای عملکرد، کارکرد و منطق درونی سازمان خود وسیاست‌های وزارتخانه‌ی متبوعش باشد حواسش متوجه نیروهای برون سازمان است که بتواند مداخلات، ترکش‌ها! و نفوذ آن‌ها را تعدیل یا کنترل کند. باید مواظب باشد تا او را عزل کنند برایش پرونده‌سازی نکنندو… خود نیز می‌داند آن‌چه ضامن حفظ جایگاه مدیریتی‌اش است نه عملکرد او، بلکه راضی نگه داشتن صاحبان نفوذ و قدرت‌هایی در برون سازمان است. بنابراین اگر می‌خواهد مدیریت پایداری داشته باشد باید حامیان پایداری در بیرون سازمانش داشته باشد. این‌جاست که به‌دنبال افرادی پرنفوذ در شبکه‌ی قدرت برای خود می‌گردد تا خود را در این شبکه‌ها حمایتی بیمه کند. حتا انتصابات درون سازمانی خود را بر مبنای نظرات این قدرت‌ها و نیروهای برون سازمانی تعیین می‌کند. از بیرون سازمان برای خوشایند آن‌ها افرادی را به‌کار گرفته و یا استخدام می‌کند تا شاید بتواند این قدرت‌ها را برای روز مبادا داشته و یا تهدیدشان را به فرصت تبدیل کند!

بنابراین چنین مدیران ضعیف و وابسته کم‌ترین انرژی خود را در سازمان خود گذاشته و بیش‌تر انرژی‌شان را معطوف بیرون سازمان می‌کنند. حتا اگر تخلفی در سازمان خود ببیند و قصد برخورد با آن داشته باشد در صورتی که حوزه‌ی متخلف ارتباطی با یکی از این قدرت‌های پرنفوذ سازمانی داشته باشد مجبور می‌شود خون جگر بخورد و سکوت کند مبادا رنجشی شود و بنیان جایگاه مدیریتی‌اش برباد رود. این قدرت‌ها چنان زیاده‌خواه هستند که اگر ده خواسته آن‌ها را به‌جا اورد و یکی را نه، همان را بهانه‌ای برای ائتلاف بر ضد این مدیر بخت برگشته می‌نمایند.

با این وضعیت می‌توان حدس زد مدیریت کردن چقدر دشوار و گاه نیز آسان است. آسان است چرا که تا وقتی به ساز این نیروها برقصی و خودت و استقلال نهادی‌ات را فراموش کنی عملکردت هرجور باشد هیچ‌کس بابت آن تو را مورد پرسش قرار نمی‌دهد و دشوار است زمانی که بخواهی خودت باشی و استقلال نهادی و سازمانی داشته باشی، آن‌جاست که هر روز باید منتظر نقشه‌‌ای برای تغییر خود باشی.

با این مقدمه‌ی بلند می‌خواهم به مورد اخیر در آموزش و پرورش و یکی از نیروهای درگیر و پرنفوذ در این بازی یعنی نمایندگان مجلس بپردازم.

مشاهدات و گفته‌ها حاکی از این است که نمایندگان یعضی از شهرستان‌های استان در این ماچرا نقش بسیار کلیدی داشته‌اند. در این جا وارد صحت و سقم ماجرا و سهم تقصیر هریک از طرفین ماجرا نمی‌شوم و قصد دفاع از شخص خدانظر دریکوند به عنوان رییس آموزش و پرورش لرستان را ندارم. بلکه م‌یخواهم به این نکته بپردازم که یک نماینده مجلس و یک مقام دولتی چگونه تعاملی باهم دارند که چنین مشکلاتی پیش می‌اید و ریشه‌ی این مشکل کجاست؟

به نظرم مشکل در این‌جاست که نمایندگان در مناطقی چون لرستان به شدت در همه‌ی امور به صورت مستقیم یا غیرمستقیم مداخله می‌کنند. از انتصابات اداری گرفته تا ارائه‌ی امکانات رفاهی و جذب سرمایه‌گذاری و همه امور دیگر. دربعضی جهات شاید ورود یک نماینده‌ی مجلس مفید و یا موثر باشد ولی در بسیاری از جهات چون منطق نهادی آن سازمان را ناکارامد می‌کند، بسیار مخرب می‌باشد. حمایت از انتصاب یک فرد ناشایسته برای کسب یک جایگاه دولتی تنها به صرف این‌که حامی انتخاباتی آن‌ها بوده و یا فشار برای تغییر یک مدیرکل غیرهم‌سو و فشار برای جذب و استخدام افراد مورد نظر خویش در دستگاهای دولتی و حتا پیشنهاد به بانک‌ها برای دادن وام به طرفداران وی نمونه‌هایی از دخالت‌های منفی و مخرب یک نماینده بوده است که شوربختانه از سال‌های قبل شروع شده و هر روز بیش‌ترمی شود. تاجایی‌که یک نماینده مجلس زیر فشار مطالبات به حق و یا ناحق مردم و یا به‌خاطر ناکارامدی نهادها و ساختار دولت که به صورت منطقی امکان برآورده شدن خواسته‌ها را نمی‌دهد به خودش حق می‌دهد از نفوذ خود برای راضی نگه داشتن مراجعانش استفاده کند.

در سال‌های اخیر به‌خاطر نبود مدیران مقتدر و‌ شایسته در رأس سازمان‌ها و نوعی تعامل (بخوانید انفعال) وزارتخانه‌ها با نمایندگان مجلس و دیگر نهادی رسمی و غیررسمی، ساختار دولت در مقابل نهادهای مختلف به شدت ضعیف شده است. دولت متاسفانه برخلاف تعریف اولیه‌ی آن که کارگزار اجرایی عوامل بورکراتیک و اهداف دورنی خوداست به کارگزار اجرایی عوامل بیرون از خود و برآورده کننده‌ی منافع آن‌ها تبدیل شده است. نمایندگان مجلس از همان روز‌های چینش کابینه از حق رای و حق استیضاح خود برای نفوذ در وزیران و برآورده نمودن خواسته‌های محلی و شخصی خود استفاده می‌کنند. این وضعیت در سال‌های اخیر به‌خاطر بالارفتن عاملیت منفی در بین نمایندگان تشدید شده است.(عاملیت منفی یعنی هر نماینده به‌دنبال برآورده کردن خواسته‌های خود و یا حوزه‌ی انتخابیه‌اش بدون توجه به ظرفیت‌ها، منابع و امکانات و حتا استراتژهای کلان و برنامه‌های توسعه است). تا جایی که هر نماینده‌ای به خود حق می‌دهد خواسته‌های خود ‌در سطح محلی را با فشار به وزیران و دولت پیاده کند و وزرا نیز ترجیح می‌دهند، خواسته‌های چنین نمایندگان را اجرا کنند. چرا که برای وزیر چه اهمیت دارد که رییس فلان اداره در پل‌دختر که باشد. مهم حفظ جایگاه وزارت خودش است که با کسب رضایت نماینده‌ی مذکور براورده می‌شود. حالا این‌که پیامد این انتخاب در حوزه‌ی تحت نظر وزیر چیست و یا شخص منصوب شده چه عملکردی دارد اصلاً اهمیتی ندارد. حتا ترازدی ماجرا در این‌جاست که شنیده شده بعضی از وزرا گفته‌اند: «در چنین مواقعی نمایندگان اصفهان و تبریز از این فرصت برای گرفتن مثلاً اعتبار یک بیمارستان و یا امکانات زیرساختی استفاده می‌کنند و نماینده‌ای از لرستان یا دیگر مناطق کم‌تر توسعه یافته برای تغییر رییس اداره‌ی ۲۰ نفره‌ای!استفاده می‌کنند.»

این‌جاست که این سوال پیش می‌آید که راه‌حل چیست؟

من فکر می‌کنم راه‌حل را باید در قوی کردن دولت به عنوان قوه‌ی اجرایی کشور در مناسبات بین قوا و استقلال بیش‌تر آن دید. یک دولت قوی می‌تواند مجلس و دیگر قوا را کارامد، قوی و متعادل نماید. در ضعیف شدن دولت است که چنین نمایندگان مجلس و دیگر نیروها به خود اجازه مداخله می‌دهند. همیشه باید قدرت را باید با قدرت مهار کرد. قدرت با توصیه اخلاقی و دلسوزی و نصیحت مهار نمی‌شود. اقتدار دولت نیز با قانون گرایی و شایسته‌سالاری و انتصاب مدیران مقتدر و کمک به استقلال نهادی سازمان‌های دولت و هماهنگی بالای داخلی بین اجزای دولت تامین می‌شود.

درهمین مورد اخیر نیز این ضعف اساسی خود را به شکلی نشان داد. مدیرآموزش و پرورش لرستان حق داشته است در زیرمجموعه خود تغییرات و تحولاتی را انجام دهد. این تغییرات سازمانی حتا اگر بد بوده باشد که به‌جای خود انتقادتی نیز بر آن وارد است ولی وزیر آموزش و پرورش طبق قواعد سازمانی مبتنی بر حمایت سلسله مراتب زیرمجموعه‌ی خود، باید از مدیرکل خود حمایت می‌کرد و اگر ناهماهنگی و اشکالاتی هم بوده است، در عین دفاع از حق تصمیم‌گیری مدیران خود و استقلال نهادی مجموعه‌اش با دیگرنهادهای برون سازمانی اعم از استانداری و فرمانداری و نمایندگان مجلس به صورت قانونی خطای احتمالی را اصلاح کند. نه ای‌نکه با انفعال کامل در مقابل بیرونی‌ها مدیر منصوبی خود را معزول نماید و جسارت و شجاعت مدیریتی را در سازمان خود بخشکاند.

متاسفانه دولت روحانی نشان داد به‌رغم زبان روشن‌فکرانه و موضع‌‌گیری‌های انتقادی‌اش در مقابل دیگران توان ایستادگی در مقابل دخالت‌های بیرونی و هماهنگی و اقتدار در درون دولت را ندارد. در جایی که فرمانداری یک شهرستان مدیر نهاد دیگری را به مقاومت در مقابل مدیرکل خویش فرامی‌خواند و مدیر معزول با پشتیبانی نهادهای بیرون سازمان در مقابل مدیر سازمان خودش مقاومت می‌کند. چگونه می‌توان دم از هماهنگی درون دولت زد. بنابراین پیامد چنین امری این است که دیگر هیچ مدیری جسارت نخواهد ورزید و هیچ مدیری ثبات مدیریتی برای کارهای بلند مدت احساس نخواهد کرد، مدیری به مافوقش اعتماد نخواهد کرد و دیگر مدیری خود را توانا و شجاع به اصلاح در زیرمجموعه مدیریتی خود نخواهد بود و با این وضعیت مدیران خود را ماشین امضاهایی خواهند دید که باید برآورنده‌ی خواسته‌های نیروهای خارج از سازمان باشند و به آن‌چه نمی‌اندیشند منافع خودشان است و بس و آن‌چه در این میان قربانی خواهد شد آموزش و تربیت و رفاه و آینده نسل امروز و فردای این مرزبوم خواهد بود. به‌هوش باشیم.

*محقق و جامعه‌شناس

*چاپ شده در سیمره۴۴۳(۱۰ اسفندماه۹۶)

لینک کوتاه : https://www.mirmalas.com/?p=102918

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 2در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۲
  1. فکر نمیکنم هیج جا نویسنده یه مطلب صفت “محقق” به خودش بدهد…
    خودشیفتگی در نویسندگان ما هم اپیدمی شده

  2. قابل توجه آقای امیری .
    جناب ترکارانی، دکتری جامعه شناسی از دانشگاه تهران است. ضمن اینکه محقق هم عنوان یه نقش است و کاملا برای فردی در جایگاه ایشان بدون اشکال است.

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.