فتح المبین را دوست دارم…
گهگاهی شیار شلیکا و شیار المهدی را در ذهن مجسم می کنم که اطرافش با لاله ها و نیزارها ، خودجوش تزئین شده اند…
بی شک این روزها «شیار شیخی» مثل هر سال سفره ی هفت سین را پیشاپیش چیده است با :
سبزه
سرخی گل
سفیدی چفیه
سلام خورشید
سکوت ماه
ساز دلنوازی از بوسه های آتشین باد بر آغوش ظریف نیزارها
و در چند قدمی مان ؛
سراب دلنشینی از شهادتی که سعادت است…
با غروب آفتاب یاد حرف های راوی می افتم که : « سالها پیش در این مکان سرباز عراقی به محض اینکه اسیر شد ، تربتی را که مادرش در پارچه ای سبز پیچیده بود را به رزمندگان ما داد و گفت:کربلا… »
مرحبا به مادری که می دانست در ایران هرکسی با تربت کربلا در امان خواهد بود.
تربت فتح المبین نیز کمتر از تربت کربلا نیست.
فتح المبین؛بهشتی است عاری از هوای نفس،برای فتحی آشکار و کربلا هم…
دلنوشته ای کوتاه به بهانه ی نوروز – مهدی محمدزاده
فتح المبین را دوست دارم… گهگاهی شیار شلیکا و شیار المهدی را در ذهن مجسم می کنم که اطرافش با لاله ها و نیزارها ، خودجوش تزئین شده اند… بی شک این روزها «شیار شیخی» مثل هر سال سفره ی هفت سین را پیشاپیش چیده است با : سبزه سرخی گل سفیدی چفیه سلام خورشید […]
لینک کوتاه : https://www.mirmalas.com/?p=20597
- ارسال توسط : امین آزادبخت (مدیر سایت )
- 338 بازدید
- ۳ دیدگاه
انجاکه دلی به جوش می اید
انجاکه غیرتی به خروش می اید
وجانی اسماعیل وارقربانی عزت میهن میشود
انجاکه مادری قوت گامهای فرزند دلیرش می شود
وزینب وار همه ی دلخوشیش را فدای ایمان واعتقادش میکند
بی انکه حتی لحظه ای کوچک دلش بلرزد
انجایی که مادر بوی عیدرا در چفیه فرزندش پیدا میکند
براستی باید ایستادوسجده کرد
خدا درانجا به قلبها نزدیکتراست
نانوشته های عزیزانی که رفتند را باید در دشتهای طلاییه ،دهلاویه ،شلمچه و…جستجو کرد
براستی شهدا در نزد خدا عزیزترند
باتشکردل نوشته ای از جوانی که جزشنیده ها چیزی ندید…
ممنون..
زیبابود.