حشمت اله آزادبخت/سیمره :
پنجشنبهی شلوغ مردهها
چندتا دیگه مونده؟
توی این لیست دوازده مرده..
کمه! چشاتو تیز کن ببین کسایی رو میبینی که توی لیست نیستن؟!
این دیالوگ مشترک کاندیداهای شورای شهر من بود که پنجشنبهی این هفته با اصحاب خود رد و بدل کردند بی آن که هیچ کدام ازمکالمات هیچ کدام دیگراطلاعی داشته باشند .
.
از شوخی که نگذریم پنجشنبه ی بهشت زهرای این هفته پربود از رفت و آمد کاندیداهای بسیاری که به همراه متعلقان، ببخشید، همراهان خود با پیشانیهای عرق کرده از گرمای خرداد ،چنان اتوماتیک رفت و آمدی را در کوچه
قبرهای بهشت زهرا راه انداخته بودند که جا برای سوزن انداختن نبود. به هر
سمت نگاه می کردی بلندگوی سلام و علیکی بود و دستهای اردات برسینهای که
به زور درمیان مردم راه باز می کردند.
سردسته ی دسته ای که اتفاقی گام به گام شان شده بودم بلندگوی دهانش را
برگرداند و گفت :« لیست رو نگاه کن ببین چند تا فاتحه خونی دیگه مونده؟» و
دستی به جیب کتی رفت و همراه تاشدهی ورقهای بازگشت:« دوازده تا دیگه
مونده.» صدای ی دیگری ازدسته بلندشد که :« اینایی که به صف شدن همسایه
دایی منن فکرنکنم توی لیست باشن.» و دستهای روبه روی دستهای دیگر لبها
را تند تند تکان دادند …
صدای دیگری از دستهای دیگر که این بار از مرز دستهای دیگر گذشته بود
گفت :« این ها کی بودن؟» صدای دیگری از دسته گفت:« اینها رو دقیقا نمیشناسم اما زمان انتخابات مجلس جز دستهی خودمان بودند.»
القصه پنجشنبهی این هفته، بازار قبرستان ازعید مردهها شلوغ تر بود
وبهشت زهرا پرشده بود از احترام متقابل و ابراز همدردی آدمهایی
که انگار امروز یکدیگر را پیداکرده بودند و گویا قرار است عمری را از این
پس با صلح و آرامش و صمیمیت و احترام و سرکشیها و لبخندها و ایثار و
بخشش و…باهم زندگی کنند. چراکه هرچند سال یک ماه مردم ما دست درگردن
صمیمیت انداخته و براوج دوستیها ،به دور از تمامی کینههای سالیان و
روزمره ، صورت لبخند همدیگر را بوسه میزنند و جالب این جاست که این
کارهای سخت و صعب ودشوار و شعار ، تنها یک ماه بردوش تحمل آنها می نشیند
وبه محض خروج از ماه دوستی و لبخند ، پردهی اخمها کشیده میشود و سلام ها در آرشیولبها قفل میشوند و آدمها باتکان سری آرام از کنار دلتنگی
هم میگذرند .دیگر نه از سلام وعلیکهای ثانیهای خبری هست و نه از
روبوسیهای دسته جمعی. البته لطفاً تا این یک ماه نقطهی زوم این نوشته را
ازدوستیهای خالص و صمیمتهای پاک بی چمشداشت خودتان جداکنید…
بهتر است باهم به اصل مطلب برگشته وبگوییم که نباید پا روی انصاف گذاشت و
براین واقعیت چشم بست که بازدید پنجشنبهی کاندیداها از اموات رحمه الله
علیهم ، دست شلوغ عیدمردگان را محکم از پشت بست البته با این اختلاف که
درعیدمردهها انواع و اقسام شیرینی جات و میوهجات و جات جات تندتندتند
توسط زندههای غیور بالای سراموات نوش جان شد و آنها سرشار از بوی اغذیه های رنگارنگ شدند و فاتحههای ته دلی . هرچند همان هزینههای گزاف می توانست مشکل مالی بسیاری از بندگان خدایی را رفع کند که آن روز پول کرایه ماشین نداشتند تا به اموات تنهای خود سری بزنند اما در عیدکاندیدها یعنی همین پنجشنبه ای که گذشت ، هیچ جاتی خورده نشد بلکه این قسمهای دروغی
بود که بالای سرمردهای بی زبان تند تند نوش جان شد و فاتحههای کنتراتی نصفه و نیمه که … یکی از همراهان آرام به من گفت :« همین اموات اگه رای داشتند کافی بود تاحاجی رای بیاره.»البته مرا با دیگر همراهان خودش اشتباه گرفته بود اما من گرفته بودم که تنها این اموات هستند که میدانند امروز بهشت زهرا ازشعارهای انتخاباتی بالاآورده است و همین اموات هم روزگاری مانند مای زنده ی چشم و گوش بسته چندبار از یک سوراخ کلکهای شما را نیش خوردهاند وحالا این فاتحههای انتخاباتی را دندان قروچه میروند.البته به همه توهین نشود ممکن است واقعا کسی پیداشود که شال خدمت برکمرهمت ببندد اما این فاتحه خوانیهای دسته جمعی دربهشت زهرا چراتابه حال سابقه نداشته و آیا اینان تازه مردههای مغفور را پیداکردهاند وتازه دریافته داند که اموات را در بهشت زهرا دفن کردهاند تا روح پاک شان
را بازیچهی رسیدن به میززودگذر شورای شرکنند؟ازطرفی سابقهی چنددوره شعارهای انتخاباتی را درمشت تجربه خودداریم وحاضرنیستیم حرفهای راست چوپانهای انتخاباتی شوراها را دروغ نپنداریم اما خداکند این بار هم فاتحهها ته دلی باشد و هم یورش سلام علیکها و هم شعارهای زیبا…خداکند!
خدا حال هیچ قومی را عوض نمی کند مگر اینکه خودشان بخواهند خدا کند این بار مردم قبیله ای رای ندهند
حشمت عزیز مرده ما از قلم افتاد نمیدونم چرا
خدای گل گفتی کاش عکس میگرفتی
درود بر حشمت عزیز کاش به خودمان بیاییم
حشمت جان دمت گرم جان سخن از دل ما گفتی
درودبرتوبخاطراین سوژه های ناب براستی که قلمت حادثه ای عظیم است برای این شهر
دستت درد نکنه اقای حشمت ازادبخت واقعا
اخ حشمت جان گفتی ! حاجی رأی میاره حاجی حاجی حاجی حاجی ! ، الحمدلله که همه هم حاجی هستن حاجی های کت و شلواری ! توی این گرمای طاقت فرسا کت پوشیدن چه معنی ای داره ؟ دوست روان شناسی دارم که با یقین و محکم می گفت اینها مشکل روحی روانی دارند که در گرمای تابستون کت می پوشند .
دروداستادبازهم دست مریزاد
دمت گرممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم آقای آزاد بخت دبیر بزرگوار خیلی خوب گفتی