تاریخ : پنج شنبه, ۲۷ اردیبهشت , ۱۴۰۳
2

مردمانی در حاشیه خاک؛ تعفن و کمی زندگی+ عکس

  • کد خبر : 86879
  • 24 تیر 1395 - 0:01

حاشیه‌نشینی در یکی از مناطق شهرستان کوهدشت، از جمله مکان هایی در لرستان بوده که کمبود امکانات اولیه زندگی، دامن زندگی را از اهالی گرفته است.

به گزارش میرملاس؛می‌گوید کمتر راننده‌ تاکسی‌ای حاضر است مسافری را به منطقه بیاورد. کوچه و خیابان ها آسفالت نیست و راننده ها کرایه ای را خرج این دست اندازها نمی کنند. ماشینِ دربست می‌پیچد به خیابان اصلی. صدای تعمیرکارها و صافکارها کمتر شده است.

راننده پا را از روی پدال برداشته و به داخل کوچه نزدیک می شود. چند جوان در لباس تیره چمباتمه زده اند به دیوارهای اولین خانه در حاشیه ی شهرک بهساز (صنوف آلاینده).

مناطق محروم لرستان

زندگی در حاشیه

پیرمردی عصا به دست نزدیک می آید. پشت سر او  بقیه ی اهالی هم با قدم های تند می آیند. پیرمرد عصایش را روی چاله ها و بوته های خار اطراف خانه ها می کشد. صورت آفتاب سوخته اش، سنش را بیشتر نشان می هد. لب پایینش می جنبد:«۲۰ سال است که در این وضعیت زندگی می کنیم. نه مسجد داریم؛ نه نانوایی، نه مدرسه و نه گازکشی. اینجا در حاشیه زندگی می کنیم. دست و بالمان تنگ بود و آمدیم اینجا.»

خیابان ها جدول کشی نشده و آب فاضلاب، جوی روبروی خانه ها را پر از لجن کرده. آقای گراوند پیش می‌آید. چشم‌‌ها و انبوه ابروانش سیاه است:«جاده مهم تر است. اینجا اصلاً آب هم نداشت. اهالی خودشان پول روی هم گذاشتند و صدای آب در خانه ها پیچید. اینجا نقشه ی شهرداری هم ندارد. ما زمین را از مالکین کشاورزی خریداری کرده ایم؛ سند مالکیت هم داریم؛ اما سند باید تفکیک شود. به شهرداری رفتیم. تفاوتی به حالمان نشد.»

مناطق محروم لرستان

شهروندان غیررسمی

این خانه ها در حریم شهر، اما به صورت غیرقانونی ساخته شده و حاشیه نشینان گرفتار سوءاستفاده ی مالکینی که اراضی را از آن ها خریداری کرده اند. بر اساس قانون، هرگونه تغییر کاربری در اراضی کشاورزی و ساخت‌وساز، بدون مجوز سازمان جهاد کشاورزی، ممنوع است.

از انتهای کوچه، چند جوان دیگر نزدیک می آیند. یکی از آن ها در گوش آقای گراوند پچ‌پچ می‌کند:«در زمستان، گِل و لای از سر و روی خانه ها بالا می رود. تابستان هم این گرد و خاک است و بوی گندابی که در شب بیشتر می شود.»

چشم‌های یکتا، یکی از دختران حاشیه ی شهر برق می زند روی دوربین. کلاس چندمی؟ مهر، دوم می خوانم. دستش را روی سینه می گذارد. نور سرخ غروب بر موهایش ریخته:«اینجا مدرسه ندارد. سرویس مدرسه هم نداریم. باید این همه راه را پیاده برویم. پول کرایه ی هر روز، زیاد می شود.»

مناطق محروم لرستان

ساختمانی سمت راست اولین کوچه، نیم کاره مانده. فقط یک چهاردیواری است با ورق های فلزی که سقف را پوشانده. پیرمردی، روی نخاله های ساختمانی دوزانو نشسته. یکی از زنان، راه را باز می کند. آب دهانش را قورت می دهد:«به فرمانداری و شهرداری هم رفته ایم؛ اما هیچ خبری نشده.»

مردی که پشت داده به دیوار، با یک پیراهن کهنه و شلوار وصله‌دار، حرف‌های زن را تأیید می‌کند.«در زمستان، بچه ها با نایلونی که روی کفش می کشند به مدرسه می روند. زمستان و تابستان نداریم.»

مرد، ابروهایش به هم نزدیک می شود. انگار خَپ کرده باشد از فرسودگی، چشم هایش را روی هم می گذارد.«ما اینجا گرفتار آمده ایم.»

مناطق محروم لرستان

کودکی با زخم

چند درخت لاغر و لرزان، با برگهایی پوسته پوسته در جلوی خانه ها سبز می شود. سایه‌ها از آدم ها بلندتر شده اند. پیرمردی رو به درخت، نزدیک می آید. دو دستش را جلوی سینه گره زده‌:«پشت سر من بیایید تا این کانال فاضلاب را نشان بدهم.»

سخت و سنیگن، راه می رود در کوچه‌های خاک اندود. چند بچه از پشت دیوارها سرک می کشند. در یک چشم به هم زدن زیاد می‌شوند. در زمینی خاکی با گوی فلزی برای خودشان بساط بازی راه انداخته اند.

مناطق محروم لرستان

یکی از آن ها گوی روی زمین را بر می دارد و در یک چشم به هم زدن فرار می کند. بچه های دیگر پشت سرش. یقه اش را می گیرند. پسر گوی به دست، از پشت سر روی زمین می‌افتد و دهانش زخمی می‌شود. خاک شلوارش را با دست می تکاند. دوباره بازی را از سر می‌گیرد.

پای هیچ مسئولی به اینجا باز نشده

پیرمرد بی‌وقفه حرف می‌زند، از جاده ای که ندارند؛ مدرسه و مسجد، می خواهد قول بگیرد برای رسیدگی به وضعیتشان. زباله های تلنبار شده و گنداب، صحبتهای پیرمرد را قطع می کند. یکی از زنانی که همراهمان آمده؛ کک‌ومک‌های صورتش را پشت سربند سیاه پنهان می‌کند. گوشه ی سربند را به لب می برد:«پای هیچ مسئولی به اینجا باز نشده.»

مناطق محروم لرستان

پیرمرد، با پوستی که زیر آفتاب، تفت خورده است و چشمهایی فرورفته در کاسه سر، کلام زن را می‌بُرد:«۲۰ سال تمام حرف هایمان در گلو خشکیده است. انگار جزو آدم ها حسابمان نمی کنند.» پیرمرد، ریش‌هایش را تازه زده‌، چندجا روی صورتش کپه‌کپه مانده است. صحبتش به جاده می رسد:«یک جاده هم که باشد؛ اصلاً اینجا امیدوار می شود.»

از نزدیک گنداب می زنیم بیرون. مرد جوانی با سیگاری، روی موتورش، چنبک ‌زده است. پاهایش لَخت، آویزان افتاده است روی موتور و تکان می خورد. خودش را دور می گیرد. به چشمهای پیرمرد که نگاه می کند؛  هراسان و رم‌کرده از موتور پایین می آید. سیگار را زیر پا می اندازد.

مناطق محروم لرستان

یکی از زنان، با دیدن ما بلند می شود و با لبخند، سینی آب را می‌آورد جلو، سلام و علیکی. دقیق می‌شود به لنز دوربین:«دیگر این وضعیت ما را خودتان هم دیدید که اینجا چه خبر است؟»

سایه ها بلندتر شده و بوی گنداب بیشتر. از حاشیه ی شهرک بهساز فاصله گرفته ایم. در دست یکتا، بادبادکی ساخته‌شده از کیسه ی نایلون روی زمین و بوته های خار، چرخ می خورد؛ اما در هوا اوج نمی گیرد.

گزارش: فاطمه نیازی

لینک کوتاه : https://www.mirmalas.com/?p=86879

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 7در انتظار بررسی : 4انتشار یافته : ۳
  1. باسلام .ممنون از سایت وزین میرملاس واقعا جای تاسف دارد مطمن باشید اگر این بنده های خدا رومشکانی بودند تا الان خیابان هایشان را هم آسفالت کرده بودند .آنوقت به مسولین که می گویی همه چیز را خوب میبینند انگار نه انگار این شهر نیاز به امکانات اولیه برای زندگی دارد .ای کاش مسولین شهر را با توجه به تخصص لازم برای اداره شهر انتخاب کنند .فرهنگیان به مدارس و تعلیم وتربیت بپردازند و مهندسان و….به آبادانی شهر و روستا .اااااااااااای کاش روزی کوهدشت را با مسولین دلسوز و متخصص میدیدیم اااااااااااای کاش .برایمان آرزو شده

  2. ماهیانه بالغ بر یک میلیارد حقوق کارکنان شهرداری بابت کارهای ناکرده
    تصور کنید اگر از همان اول شورا نمی داشتیم آیا باز هم شهرداری ۵۰۰ نفر حقوق بگیر کار نکن داشت؟؟
    ای کاش سازمان بازرسی کل کشور ورود کند و در مورد وضعیت شهرداری کوهدشت و چگونگی جذب این همه نیرو و هزینه هایی که از گذشته تا بحال صرف کارها شده است را فاکتور به فاکتور بررسی نماید حقیقتا مردم کوهدشت از وضعیت نابسامان شهر ناراضی و شاکی اند
    آٰیا از این همه نیروی بیکار در شهرداری که بدون ضابطه و با رابطه بازی جذب شهرداری شده اند بر نمی آید بخاطر اینکه حقوقی که میگیرند حلال باشد حد اقل زباله های سطح شهر را جمع آوری کنند
    ای بسا کسانی که از وضعیت شهرداری کوهدشت بی خبرند تصور کنند شهرداری کمبود نیرو دارد که وضعیت شهر چنین نا بسامان است!!
    از استاندار محترم لرستان خضعانه می خواهیم که چاره ای بیندیشند مشکل شهرداری کوهشت کمبود کادر اداری و یا کارشنان و مهندس نیست مشکل شهرداری کمبود کارگر ساده است کارگری که بیل بدست بگیرد و کار کند
    شهرداری کوهدشت در بدترین شرایط با سی و یا چهل نفر کارمند و کارشناس و مهندس و تعداد ۱۰۰ نفر کارگر زحمت کش به نحو احسن اداره میشود

  3. ازمدیر محترم سایت وزین میر ملاس توقع می رود که نقطه به نقطه شهر را به تصویر کشیده و به سمع و نظر مردم و مسئولین برساند تا مردم و مسئولین بدانند ما مردم کوهدشت در چه منجلابی زندگی میکنیم
    در کوچه و بازار این شهر زباله بیداد میکند چهره شهر بد جوری بد منظر شده است بوی تعفن ، کوچه و خیابان را در برگرفته است آدم از دیدن این همه زباله متعفن در گوشه و کنار خیابانهای این شهر نفرین شده کلافه می شود چرا مسئولین دست روی دست گذاشته اند این همه نیروی تل انبار شده در شهرداری بابت چه چیزی حقوق میگیرند، ما مردم حقیقتا رازی نیستیم به کسانی که کار نمی کنند و عاطل و باطل در داخل اتاقهای شهرداری جاخوش کرده و حق مردم را ضایع میکنند ریالی حقوق بگیرند مردم حق دارند از این همه کارمند بیکاره بپرسند بابت چه چیزی حقوق می گیرید نه فضای سبزی نه تفریحگاهی و نه شهر بازی ای …………از مردم عزیز و مظلوم کوهدشت میخواهیم که به مسئولین بالا مخصوصا بازرسی کل کشور اطلاع رسانی کرده و پیگیر وضعیت فلاکت بار شهر مان باشیم از مسئولین توقع داریم عملکرد مالی شهرداری را در طول چند سالی که شوراها روی کار آمده اند را در دستور کار خود قرار داده و گزارش شفته رفته ای به مردم ارائه نمایند عملکردها را با حقوقهای دریافتی مقایسه کنند کسی که کار نمی کند چرا باید حقوق بگیرد متاسفانه شنیده ایم که اضافه کار هم میگیرند !! چگونه دلشان راضی میشود از این نانی که از حقوقهای باد آورده بدست می آید به زن وبجه شان بخورانند!! مدیر محترم سایت لطفا این متن را درج و آنرا نیز به سمع و نظر مسئولین برسانید ما وقتی با مهمانهای غریبه ای که وارد شهرمان میشوند مواجه می شویم حقیقتا از وضعیت شهر خجالت زده میشویم و پاسخ قانع کننده ای نداریم که به آنها بدهیم طرف با هزار امید و آرزو برای دیدن شهرمان کیلومترها راه را پشت سر گذاشته و مشقت راه را بجان میخرد تازه متوجه میشود که: عجب لجنزاری است این درندشت بی صاحب!! حیف از آن همه هزینه حیف از آن همه راه رفته ای کاش نمی آمدند!!!

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.