شهرام شرفی/ میرملاس:
میرزا یوسفخان مستشارالدوله از جمله پیشگامان جنبش فکری اصلاحگری در دوران ناصرالدینشاه قاجار بود که حرف حساب خود را در رسالهای تحت عنوان «یک کلمه» به قلم آورد.
او در نامهها و آثار سیاسیاش خطاب به ناصرالدینشاه تلنگر میزند که براساس جبر تکامل، در نهایت ایران به سوی ایجاد سازو کاری به نام قوه مقننه خواهد رفت و بهتر آن است قبل از اینکه ضرورتهای تاریخی، حاکمان را مجبور به پذیرش اصلاحات کند خودشان به استقبال اصلاحات بروند و حتی پیشگام ساز و کارهای مدرن به ویژه ایجاد قوه مقننه شوند.
مراد مستشارالدوله از اصلاحات در همان دوران پیشا مشروطه آن بود که اختیارات حاکم باید محدود به قانون شود و قوه مقننه سررشتهدار کارها شود.
مستشارالدوله همچنین از دو عنصر دیگر همراه با حاکمیت قانون و مجلس سخن گفت: یکی اصل آزادی و دیگری اصل مساوات که در غرب تحت عنوان برابری نام برده میشد و در آموزههای دینی نیز تحت عنوان عدالت اجتماعی مورد تصریح قرار گرفته است.
شاه و دربار از اینکه میرزا یوسفخان مستشارالدوله آنها را به ایجاد قوه مقننه ترغیب کرده است که نتیجهاش محدود شدن اختیار سلطان و تبدیل شدن سلطنت مطلقه به سلطنت مشروطه است مضطرب و نگران شدند و هراس آنها باعث شد دستور به محبس کردن مستشارالدوله بدهند که سرانجامش مرگ نویسندهی رسالهی «یک کلمه» شد.
زمان که گذشت پیشبینی مستشارالدوله درست از آب درآمد که میگفت اگر حاکمان در برابر اصلاحات مقاومت کنند ضرورتهای زمانه و روند حوادث به گونهای است که در نهایت آنها را بر معیار ضرورت، ناچار خواهد کرد نوسازیها و اصلاحات را بپذیرند.
بعد از ناصرالدین شاه قاجار که سلطنتی ۵۰ ساله و مطلق داشت نوبت به مظفرالدینشاه رسید و او نیز در نهایت مجبور شد تن به فرمان ایجاد پارلمان و مشروطهخواهی بدهد و فرمان مشروطیت را در ماه دوم تابستان ۱۲۸۵ خورشیدی امضا کند.
قانون اساسی متولد شد تا سلطان قدرتی مطلقه نداشته باشد و در چارچوب قانون اساسی، تصمیم بگیرد.
سلطنت از استبدادی مطلقه به مشروطه تبدیل شد و پیشگویی مستشارالدوله که جانش را بر سر رسالهی «یک کلمه» از دست داد، محقق شد و حاکم نه بر مبنای میل و اختیار و رضایت، بلکه به ناچار و براساس ضرورتهای زمانه، تن به اصلاحات دموکراتیک و مشروطهخواهی داد.
منبع: چکیده خبر
خب منظور؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟