____________
نم نم ِباران را
به تو باختم،
در عصری که کم قشنگ نبود.
باد را
به تو باختم،
در چهار باغی که نسیم اش
مرا می سوخت!
بیا، بیا که هنوز سایه ی درختی را
که با طرح ِ مترو بر باد رفت،
زیر پوستم پنهان کرده ام؛
و تنها با تو می شود
زیر آن سایه دو باره سوخت!
___________________
نصرت الله مسعودی
۲۵ / ۵ / ۹۲
و تنها با تو می شود
زیر آن سایه دو باره سوخت!
درود بر استاد مسعودی.
درود بر شاعر دوست داشتنی و یگانه نصرت مسعودی که “نون” نام کوچکش را می شود بر پوست هر درختی کند و…
با سلام..
شیر مادر از مجوعه پژاره استاد کرم دوستی هم بزارین..
ممنون…
تنها تونیستی که درانبوه اینهمه بیقراری لب بازکنی ومرابه سمت حرف های نگفته بکشانی….خیلی زیبا بود