مدتی ست
حرفهایم را روی ظرف آبکشی ریخته اند
تمام کلمات خوبم از لابلای سوراخ ها ریختند
و چیزی برایم نماند
جز مشتی حرف درشت و دم نکشیده
برای همین تا لب باز میکنم
تو می رنجی
شاعر : مانا قلایی
مدتی ست
حرفهایم را روی ظرف آبکشی ریخته اند
تمام کلمات خوبم از لابلای سوراخ ها ریختند
و چیزی برایم نماند
جز مشتی حرف درشت و دم نکشیده
برای همین تا لب باز میکنم
تو می رنجی
این مطلب بدون برچسب می باشد.
واقعا حرف دل خیلی از مردم این شعر
جز مشتى حرف درشت ودم نکشیده…
عالى بودددددددددددددد……
ممنون………..
mersi
آفرین.خیلی زیبا بود.درود بر خانم قلایی و ممنون از خانم ابباریکی
motshakeram
……. برنجها هم
……………رنج می کشند.
عالی بود.لطفا به سرودن چنین اشعاری ادامه دهید.
عالی بودزبان محاوره ای چذابه
جالبه معلومه وسایل آشپزخانه وآشپزی ،میتونه خیلی به سرودن کمک کنه ، آفرین
آفرین
چشم روشن
سلام…..خیلی قشنگ بود
نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
ممنون…..