قدمهای تو ، زادگان سکوت من اند
هالیلی ، آرام گرفته است
به طرف بستر شب زنده داری ِ من
ادامه ای گنگ و یخ زده .
هیچکس خالص نیست
سایه ای الهی
که نرم است
گامهای تو را برگزیده
خدایان
همه نعمتهایی که حدس می زنم
با من
به سوی این پابرهنه می آیند .
اگر تو با پیشآمد لبانت
تسکین بخشی
ساکنان افکارم
توشه ی بوسه می شوند .
شتاب نکن بر این کار حساس
نرم، آیا نمی شود ؟
چون من زنده ام برای در انتظار تو بودن
و قلبم فقط قدمهای توست .
پل والری -برگردان: مینو شهرستانی
به سویت با پاهای برهنه می آیم
با قدم هایی
از قلب تعیین شده……………….