دکتر شهرام شرفی/ میرملاس: ترامپ بالاخره استراتژی حکومت ایالات متحده آمریکا درباره برجام را اعلام کرد که اعلام مواضع نه همهی نظام سیاسی آمریکا، بلکه مواضع ائتلافی عربستان سعودی/ اسراییل همراه ترامپیسم از زبان رئیسجمهوری آمریکا بود.
ترامپ از این گفت که برجام باید نقصهایش (نقص از منظر ترامپ)، رفع شود و توپ را به زمین کنگره انداخت که در این دوره عمدتاً ناسیونالیستهای افراطی مدافع «امنیت وجودی و پایدار اسراییل» عضو آن هستند و کنگره را در مقابل عمل اجباری قرار داد که یا نقصهای برجام اصلاح شود یا آمریکا از برجام خروج خواهد کرد!
به عبارت سادهتر، کنگره موظف شده به اصلاح برجام متناسب با خواست سه محوری ناسیونالیسم افراطی آمریکایی، خواست اسراییل و خواست عربستان سعودی، رو بیاورد؛ وگرنه آمریکا از این توافقنامهی چندجانبه بیرون میآید.
به سرعت، دو حکومت عربستان سعودی و صهیونیسم، از سخنان ترامپ حمایت کردند که ناشی است از:
هماهنگی قبلی و نقش مهم این دو حکومت در تهیه مواضع جدید از زبان ترامپیسم که برجام را بهانهای دانسته است برای:
الف) مقابله با برنامههای دفاعی و بازداندگی موشکی ایران در منطقهی خاورمیانه برای حفظ برتری استراتژیکی هستهای اسراییل در منطقه و تقویت جایگاه عربستان برای مهار ایران که همواره در سیاست خارجی آمریکا، رویکرد «مهار» نام داشته است.
ب) مقابله با بازیگری ایران در کشورهای خاورمیانه بهویژه مقابله با بازیگری و نقشآفرینی در کشورهایی همچون سوریه و یمن که آن نیز ارتباط تقابلی با منافع امنیتی عربستان و صهیونیسم دارد؛
پ) تقابل آشکار زبانی ترامپ با سپاه پاسداران و گفتن اینکه به وزارت خزانهداری اجازه میدهد سپاه را تحریم همهجانبه کند یک موضع جدید نیست و البته یک موضع کلی سیاست خارجی آمریکا در طول حیات پس از انقلاب بوده است؛ منتها تحریم همه جانبهی همهی بخشهای سپاه، دقیقاً بیان مواضع اسراییل و عربستان از زبان آمریکا در مقطع فعلی است؛
چرا که بهویژه از مطالبات حاکمان اسراییل در مقاطع زمانی گوناگون، همیشه این موضوع بوده است که نه یک یا چند بخش از سپاه پاسداران بلکه همهی این نهاد باید تحریم شود. ترامپ دقیقاً این موضع اسراییل را نمایندگی میکند و به سخن دقیق، نمایندگی اجرای توافقات نانوشتهی اسراییل/ عربستان را بردوش دارد.
به این نکته نیز باید اشاره کرد که همین چند روز پیش بود پادشاه عربستان در یک سفر کم سابقه به روسیه رفت و یک قرارداد چند میلیارد دلاری با روسیه منعقد شد تا روسیه نیز، چندان نتواند در مقابل موضع ائتلافی عربستان/ صهیونیسم که از زبان ناسیونالیسم افراطی ترامپ اعلام شد، ایستادگی علنی (و نه ایستادگی نمادین) کند.
روسیه مدام با کارتهای متعدد در معادلات منطقهای و جهانی، شرکت میکند؛ کارت رابطه با اروپا/ کارت رابطه با اسراییل/ کارت رابطه با ایران/ کارت رابطه با سوریه/ کارت رابطه با چین/ کارت رابطه با عربستان سعودی/ کارت رابطه با ترکیه و امثالهم.
به واقع، رویکرد سیاست خارجی روسیه، کوشش برای «بُرد» تحت هر شرایطی است و اینجاست که روسیه، بازیگری چندجانبهگرایی خودش را پیش خواهد برد و موضعاش، حد وسط از نوع «بازیگری سیال چندجانبه» است و کوشش میکند منافع خود از همهی طرفهای درگیر را، در این شرایط، «بیشینه» کند.
موضع اروپا نیز همان موضع سنتی پسا دوران دفاع مقدس است که در دولت هشت سالهی زندهیاد آیتاله هاشمی هم البته با فراز و فرودهایی در قبال ایران رقم خورد: استقلال از مواضع آمریکا و کوشش برای تقویت تعامل و ارتباط با ایران بهویژه تقویت ارتباطات اقتصادی و توجه به متغیر اقتصاد سیاسی در سیاست خارجی.
بیدرنگ و پس از سخنرانی ترامپ که اعلام مواضع مشترک عربستان و اسراییل بود، کشورهای آلمان، فرانسه و بریتانیا، بیانیه مشترک دادند و گفتند که برجام یک سند چندجانبه معتبر بینالمللی است و از آن حمایت خواهند کرد.
رویکرد گروه نئومحافظهکاران آمریکا و حالا ناسیونالیستهای افراطی این کشور، تحقق همان سلسلهمراتب قدرت در محیط بینالملل تحت رهبری آمریکاست که بعد از فروپاشی نظم دو قطبی آشتیپذیر یک سر کاپیتالیسم آمریکا و یک سر دیگرش، کمونیسم شوروری، در اوایل سال ۹۱ میلادی، و یک سال پس از فروپاشی شوروی سوسیالیستی، توسط آمریکا، پیریزی تئوریکی شد.
این بار نه در قالب تئوریپردازی نئومحافظهکاران وطنی آمریکا (به ویژه در دوران بوش پسر)، بلکه در قالب تجویزهای عملیاتی و نفوذ عملی ائتلاف نانوشتهی عربستان سعودی/ اسراییل، این برتریجویی سلسلهمراتبی، نقش نمایندگی ائتلاف گفته شده را در حوزه جغرافیای سیاسی خاورمیانه، عهدهدار بوده و رنگ ترامپیسم نیز به آن افزوده شده است.
تو خو خوشته شهرام