تاریخ : پنج شنبه, ۱۳ اردیبهشت , ۱۴۰۳
12

سرنای بیداری یا ساز چمری!/ شرحی از «عبدالرضا شهبازی» بر مطلب «علی اصغر اسفندیارپور»

  • کد خبر : 103051
  • 26 اسفند 1396 - 0:23

  عبدالرضا شهبازی/ میرملاس: غمش در نهانخانه ی دل نشیند به نازی که لیلی به محمل نشیند به دنبال محمل چنان زار گریم که از گریه ام ناقه در گل نشیند خلد گر به پای خاری، آسان برآرم چه سازم به خاری که در دل نشیند؟ پی ناقه اش رفتم آهسته، ترسم غباری به دامان […]

 

عبدالرضا شهبازی/ میرملاس:

غمش در نهانخانه ی دل نشیند
به نازی که لیلی به محمل نشیند
به دنبال محمل چنان زار گریم
که از گریه ام ناقه در گل نشیند
خلد گر به پای خاری، آسان برآرم
چه سازم به خاری که در دل نشیند؟
پی ناقه اش رفتم آهسته، ترسم
غباری به دامان محمل نشیند
مرنجان دلم را که این مرغ وحشی
ز بامی که بر خاست، مشکل نشیند

از استاد و دوست همفکرم جناب آقای علی اصغر اسفندیارپور یاداشتی خواندم به نام سرنای بیداری در سوگ زنده یاد میرعباس گلمرادی هنرمند چهره دست کوهدشتی، این یاداشت مرا پیوند زد به ابیاتی از شعر طبیب اصفهانی آنجا که گفته :
مرنجان دلم را که این مرغ وحشی
زبامی که بر خاست، مشکل نشیند

استاد ارجمند چه اعتراف قشنگی، به راستی اگر با تمام موضوعات و هر آنچه که در درون، ما را می آزرد این گونه صادقانه برخورد کنیم و اعتراف کنیم به اشتباهاتی که در طول دوران های مختلف در زندگی ما می افتد، راحت تر و صمیمی تر زندگی خواهیم کرد و نیاز نیست این قدر خشونت و بگیر و ببند اتفاق بیفتد.
هر چند می دانم این اعتراف شما باعث می شود از طرف گروهی مورد خطاب و تکفیر قرار بگیرید که وامصیبتا جناب اسفندیار پور از دین خروج کرد و دینداری را به حراج گذاشت. بگذریم!
اما در آغاز کلام چرا از شعر طبیب اصفهانی مدد گرفتم به این واسطه بود که آواز این شعر را بسیار شنیده و با اندوه نهفته در آن سر در گریبان برده و آه تلخی کشیده ایم و در خلوت خود دیده ایم که چه دل ها نرنجانده ایم به واسطه عدم درک درست از موقعیت و اتفاقات اجتماعی و سیاسی پیرامون مان در دوره های مختلف زندگی.
استاد ارجمند!
نه تنها میرعباس گلمرادی، زنده یاد شاهمیرزا با آن ساز جادویی اش را رنجانده ایم و این مرغ های وحشی را چنان از سر بوم و آشیانه خود دور کرده ایم که سالها باید چشم به بخشش خیلی ها دوخت تا شاید آنان که به واسطه کلام و نگاه ما رنجیده اند ما را ببخشند.

برادر گرامی!
اما این اعتراف قشنگ شما را به فال نیک می گیریم چرا که در دهه چهارم انقلاب شکوهمند اسلامی ایران هنوز افرادی هستند که گلمرادی ها و شاه میرزا ها را تکفیر می کنند و ساز و آواز آنها را حرام می دانند. ساز و آوازی که چنان شما به درستی به آن اشاره کرده همنفس سور و سوگ ما مردم لرستان بوده است.
با چمریانه اش اندوه گین و با هلهله سرنایش شادمان زیسته ایم و این ساز و آواز در ادوار تاریخی هم راز توامان سور و سوگ ما بوده است.
استاد ارجمند!
درود می فرستم به شما و همه آزادگانی که موسیقی را وهن دین و مذهب نمی دانند بلکه موسیقی آرامش دهنده روح و روان است بویژه در این ایام که تلخی های مانند ریاکاری، اختلاس، ارتشا و هزار کوفت و زهر مار دیگری روح و روان آدمی را زخمی می کند.

عبدالرضا شهبازی/بلوطستان

لینک کوتاه : https://www.mirmalas.com/?p=103051

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 7در انتظار بررسی : 6انتشار یافته : ۱
  1. ………….درود بر هنرمندان این دیار کهن به خصوص روان شاد میر عباس گلمرادی

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.