محمود احمدینژاد تاکید کرد: ما هستیم و تازه کار ما آغاز شده است و اندیشه بهار و خود بهار چیزی نیست که کسی بتواند با پایمال کردن یک جوانه آن را از بین ببرد.
به گزارش میرملاس ، رییس جمهور کشورمان که در آیین اختتامیه جشنواره وبلاگنویسی و عکس بهار در سالن اجلاس سران حضور یافته بود و برخلاف برخی خبرها، اسفندیار رحیممشایی او را در این برنامه همراهی نمیکرد، با بیان اینکه “متاسفانه جای مرد بهاری خالی است، اما حوصله کنید”، اظهار کرد: آقای عزیزی در همین جلسه به من گفت که “باشید” من در پاسخ به او گفتم که ما هستیم، همه هستیم، تازه کار ما آغاز شده است.
وی افزود: اندیشه بهار و خود بهار چیزی نیست که کسی بتواند با پایمال کردن یک جوانه آن را از بین ببرد. گاهی جوانه حتی از زیر آسفالتهایی که روی آنها غلطت زدهاند باز خود را نشان داده است.
احمدینژاد با بیان اینکه “این وعده خداست که کسی که با عشق به بهار زندگی میکند، بهار حقیقی را در آغوش خواهد کشید”، گفت: در آغاز راهیم، یک راه پرافتخار و سرتاسر پیروزی در راه است. اندیشه بهار هرگز طعم شکست را نخواهد چشید، پیروزی در ذات اندیشه بهاری است.
رییسجمهور همچنین افزود: اصل حضور انسان در این عالم و انگیزه او رسیدن به بهار و برپا کردن یک زندگی بهاری است. آمدن ما برای برپا کردن بهار است. تمرکز فعالیت شیطان در طول تاریخ از بین بردن یاد و نام بهار و عشق به بهار بوده است. اگر عشق و امید به برپایی بهار وجود نداشته باشد زندگی و حرکت بیمعناست.
وی با بیان اینکه “اگر شیطان از کسی امید به بهار را بستاند حیات را از او ستانده است”، اظهار کرد: ملت ایران اولین ملتی بوده که حقیقت بهار را شناخته و هزاران سال برای رسیدن به آن زندگی کرده است و هر سال با آن تجدید میثاق میکند.
احمدینژاد اضافه کرد: دشمنان بهار در طول تاریخ در برابر ملت ایران ایستادهاند و در فرازهای گوناگون تلاش کردهاند اندیشه بهار را از ما سلب کنند اما از پس صدها و هزاران حادثه آنچه رفته است دشمن بودهاند و آنچه مانده ملت ایران و ملت ایران تا آخر خواهد بود و بهار حقیقی را در همه هستی برپا خواهد کرد.
رییسجمهور در ادامه صحبتهای خود گفت: در این مراسم جمعی از دوستان بهار و عاشقان بهار دور هم جمع شدهاند ولی متاسفانه جای یکی از عاشقان حقیقی بهار و مرد همیشه بهاری ایران خالی است.
به نقل ازایسنا، احمدینژاد در پایان سخنرانی خود این شعر را قرائت کرد: ما از تبار رستم و فرهاد و آرشیم/واندر شرار فتنه آخر سیاوشیم/در انتظار رؤیت آن مهر آخرین/در مجمر سپیده سپندی بر آتشیم.
و دینم تو نه از تبار آرش و سیاوشی ، نه از تبار فرهاد و رستم
آقای احمدی نژاد
به امید حضرت حق کارت تمام است
به زودی ایران بدون تو را می بینم
خدا کند نمیرم دو ماه دیگر ایران بدون تو را جشن بگیرم
کاش وقتی یارانه میگرفتی اینو هم میگفتی
دورود بر شرفت که واقعیتو گفتی
اگر منظورت از یارانه همان ۴۵ تومن بی برکت و خانمانسوز است مردم حاضرند آن را پس بدهند ولی قیمت ها به سال ٨۴ برگردد . ضمناً بنده نمی دانم سرپرست خانوارمان اصلاً یارانه می گیرد یا نه و از روز اول هم مخالف سرسخت احمدی و فرقه اش بودم و امروز به این قضیه بیشتر افتخار می کنم زنده باد بصیرت خودم
مگه تو دینم داری
نه فقط تو داری
کارتان تمام شده است
احمدی بای بای
هر اغازی پایانی دارد به دنیا غم مخور
زنده باد احمدی بت شکن و زنده باد بهار انسانیت
احمدی : بت ساز و خزان انسانیت
آقا ! ما نخوایم احمدی نجاد اسممون رو ببره باید کیو ببینیم
باید به کجا شکایت کنیم
بابا دست از سر ما بردار
این حرفا به تو نیومده آقای هاله نور !
یه چیزی بگو به قول کوهدشتی ها بپوره
سواد تو در زمینه فردوسی شناسی در حد رد شدن از میدان فردوسی تهرانه و نگاه کردن به مجسمه اش… همین !
ولمان کن تو رو هرکی می پرستی
آخ رئیس جمهور بد بخت!
چرا نمیای نون مفت توی دهن همه بگذاری.
بابا کارشناس داری که نداری!
دانشمند داری که نداری!
عزیز دانشجوت که اصلاً دنبال چیزی نیست، سواد و درس خوندن است، دنبال نمره گرفتن است، سواد کیلویی چند؟
آخه تو چرا نمیای سواد فرو کنی تو مغز اینا!
کارمندت که اصلاً دنبال کار نیست، فقط پول بگیره و بره دنبال کارش، سربرج را عشق است، کار کیلویی چند است!
آخه تو چرا کمی وجودان در روح این ۲-۳ نفر کارمند نمی دمی! (تعدادشون اصلاً زیاد نیست ها)
بابا تو رئیس جمهوری باید به کارمندان و کارگران وجدان بدهی، باید به مهندسان و پزشکانت ایمانی بدهی که زیرمیزی نگیرن، باید همه دزدها را با چند تا قانون ساده آدم کنی. کاری نداره، ببین هر کدام از اینها را که رئیس جمهور کنی بهتر از تو کار می کند.
آخه برادر عزیز تو دو تا قلم ساده را از این مردم گرفتی، من خواهش می کنم این دو تا قلم را برگردان و البته قول هم می دهم همه چیز درست درست شود:
۱- خـــــــــــــــــدا
۲- خرمـــــــــــــــا
آخه شما که دکتری باید بدانی، ما هم خدا می خواهیم و هم خرما، خیلی ساده.
ما نه حاضریم زحمت بکشیم تا خرما بدست بیاوریم.
نه حاضریم دست از خدا برداریم.
حالا شما یه تنه اومدی وسط می خوای با چند قلم سد معشوره و انرژی هسته ای و سلولهای بنیادی ادای سیاوش و رستم و فرهاد را در میاری.
بابا برو پی کارت.
وجدانا اگر دست از مشایی برمی داشتی نمونه بودی.
شنیده ایم که محمود غزنوی یک شب / شراب خورد و شبش جمله در سمور گذشت
گدای گوشه نشینی لب تنوری خفت / لب تنور بر آن بینوای عور گذشت
به صبحگاه یکی نعره زد که ای محمود ! / شب سمور گذشت و لب تنور گذشت