یعقوب آزادبخت / میرملاس :
تقدیم به همه ی مادرانی که دار فانی را وداع نمودند روحشان قرین رحمت الهی و یادشان گرامی
دالـِکـَه
دالِکـَه بـِی کِش نَنِـیش ،خاوُ و خِیالِم پَرِیَه
چُویچُ وُ پُویچـِم اَرانِت،دِلِ زَمُونَه امّ بِـِریَه
دالِکـَه مِه چُوی کـَمُوتر،تُو چُوی لـِیزِی اَسَر دارِی
سـَرو َن و چـُورشـُو و مـُر ِت مـَنـِیـَسه ار یاد ِگاری
دالِکـَه آسای گُِـیوُنِم تـُونِی وُ ،تـوُنِی سِـخُـونِـم
چُوی آوِ سَرکـَنِی،سَردکـَه تـُوگِری آگِـر دَروُینِم
دالِکـَه حِیفـَه نُوِین تـَنیامَمِـینِـمِه دِیار
چُوی آیلِ ِ پَلپ گِرتِی مَنِیشِم اَر سایِ ِ دِیوُآر
دالِکـَه سَربـِچَمِـن تاکَـَه بُوینِی ژِیرِپات
مالَـَکـَم کِزکِز بِـِیَه، اَرای ِ دُویرِیِه ِ صِدات
دالِکـَه بُـومَه فــِدایِ ِ شَـکـَتـِی بالِ ِ چَـمـِت
دِی نـِمـُوینـِم گـُلوَنـِیـَل رَنگ رَنگـِت
دالـِکـَه
دالِکـَه بـِی کِش نَنِـیش ،خاوُ و خِیالِم پَرِیَه
چُویچُ وُ پُویچـِم اَرانِت،دِلِ زَمُونَه امّ بِـِریَه
دالِکـَه مِه چُوی کـَمُوتر،تُو چُوی لـِیزِی اَسَر دارِی
سـَرو َن و چـُورشـُو و مـُر ِت مـَنـِیـَسه ار یاد ِگاری
دالِکـَه آسای گُِـیوُنِم تـُونِی وُ ،تـوُنِی سِـخُـونِـم
چُوی آوِ سَرکـَنِی،سَردکـَه تـُوگِری آگِـر دَروُینِم
دالِکـَه حِیفـَه نُوِین تـَنیامَمِـینِـمِه دِیار
چُوی آیلِ ِ پَلپ گِرتِی مَنِیشِم اَر سایِ ِ دِیوُآر
دالِکـَه سَربـِچَمِـن تاکَـَه بُوینِی ژِیرِپات
مالَـَکـَم کِزکِز بِـِیَه، اَرای ِ دُویرِیِه ِ صِدات
دالِکـَه بُـومَه فــِدایِ ِ شَـکـَتـِی بالِ ِ چَـمـِت
دِی نـِمـُوینـِم گـُلوَنـِیـَل رَنگ رَنگـِت
مادر
مادر سکوت اختیار نکن، خواب و خیالم نمانده
برایت آشفته ام ،دل از روزگار بریده ام
مادر من مثل کبوتر و تو مثل آشیانه ای امن بربالای درختی
سربند و چادر و مـُهرت برایم به یادگار مانده
مادر آرام جانم تویی و ،تویی وجودم
مثل آب سرچشمه سرد کن آتش درونم
مادر اگرنباشی،من پر از افسوس و تنها دراین دیار می مانم
مثل کودکی می مانم کهزیرسایه ی دیوار بی هیچ بهانه ات می گیرد
مادر اگربه پایین بپایی مرا زیر پایت می بینی
خانه ام پر از اندوه وماتم نبودصدای توست
مادر من به فدای خستگی پلکهایت
دگر نخواهم دید آن سربندهای رنگینت
یعقوب آزادبخت
قشنگ و با احساس بود پایار باشید یعقوب عزیز
سلام ممنونم جناب آقای گراوند سلامت باشید
بسیار زیبا و پر معنا ، مهندس عزیز
سلام ممنون وسپاسگزارم
عموجان سلام ، دست مریزاد… اشعارت بااحساس و قشنگند و این شعرت نیز دلنشین و جذاب بود. موفق و سربلند باشی . یاعلی
سلام عموجان ممنونم انشااله سالم و بهروز باشید
عالی بود جناب آقای آزادبخت
موفق باشد
ممنونم جناب آقای رستمی عزیز
با سلام و خسته نباشید خدمت مهندس آزادبخت عزیز…
بسیار زیبا وغم انگیز بود.
فدای همه مادران دنیا…
سلام طرهانی جان ممنونم پیروز وسربلند باشید
آفرین آقای ازادبخت روز به روز شعرهایت خواندنی تر میشود. .دست مریزاد .
سلام ممنون و سپاسگزارم نظرلطف شماست
درود بر شما فرهیخته لکستانی یعقوب ازادبخت
سلام ممنونم جناب آقای آزادبخت شما لطف داریدبنده در اون حد نیستم حقیر همه ی دوستانم
باسلام ممنون و سپاسگزارم شمالطف دارید
شاعران لک ،حافظان فرهنگ و زبان کهن لکی را پاس میداریم…یعقوب برا
سلام ممنونم حافظ جان هماره موفق و تندرست باشید
باسلام و عرض ادب ممنونم آقای آزادبخت عزیز
آخه کجای جهان واژه ی «چمت» را با واژه ی «رنگت» هم قافیه قرار میدن؟ یا «دیار» و «دیوار» و یا «سخونم» با «دروینم» و الا آخر.
درود بر تو مهندس جان. چشم به راه سروده های آیندت هستیم.
با سلام
گر چه زبان شعر فلج به نظر می آید و قافیه ها ناهمگون و هم وزن نیستند ولی همین تلاش شاعر را در لکی سرایی ارج می نهم .
امیدوارم با مطالعه اثار شعرای لک سرا و نگرش در ساختار آوایی شعر لکی ، ترقی در شعر شاعر حاصل گردد.
ارزوی سلامتی برای مهندس شاعر
جناب آقای گراوند عزیز اظهار نظرهای بجایتان همواره راهگشا و مایه انرژی مضاعف به بنده است سپاسگزارم بنده هم بهترینها را برایتان آرزومندم
سلام اقای آزادبخت . اشعار خوبی سروده اید انشااله با بهره گیری از آثار شاعران نامی لک زبان هم چنان در مسیر پیشرفت گام بردارید.
سلام جناب آقای دکتر گرواند ممنون از حسن نظرتان، مایه ی دلگرمی بنده هستید
هماره موفق و موید باشید
غم انگیز بود. دل ادم بدرد میاره..لایک همه مادران
با سلام خدمت مهندس عزیزو با پوزش باید جسارتا بگویم شعرهایتان کمی بوی ناپختگی و ناسنجیدگی می دهند چرا که شاید شعر نیستند نظم هایی کم رمق، سست بنیاد و سست عنصرند. اشکالات فنی و ابتدایی آن از قبیل تشبیه، استعاره، احساس، بیان، ارتباط معنایی و ردیف و قافیه از روز روشن تر است توصیه حقیر به جنابت سال ها مطالعه آثار موفق دیگران است آن وقت خواهید یافت که چه قدر بی راهه رفته اید… با پوزش مجدد
باسلام و عرض ادب واحترام بله حق با حضرتعالیست ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم امیداست با اظهارنظرها وتوصیه هایتان هماره رهنما و راهگشای این حقیر باشید پیروز وسربلندباشید
در جواب نظاره گر………جناب شعر از شعور میاد ک معنیش..احساس میشه…. پس همینکه نوشته باعث یک احساس. و اندیشه در ذهن مخاطبش بشه کافیه……..جنگ بین شعر نو و شعر قافیه دار……..مدتهاس. تمام شده….دوره نیما یوشیج بود این حرف ها……
باسلام ممنون وسپاسگزارم
کوثرم دخترم! همه آدم ها معمولا مادرانشان را دوست دارند اما کسی که مدعی شعر گویی است و می خواهد این دوست داشتن را در قالب شعر بگوید ناگزیر باید از قواعد و ابزاری برای بیان بهره گیرد تا نگاههایی را به سوی خود بکشاند و هر مادر و مادر دوستی را به وجد آورد ممکن است چند نگاه هم همراهی نکنند بلاخره دیدگاهها فرق می کنند شعر مزبور ظاهرا قالبی مثنوی دارد که قواعد خاص خود را می طلبد این قواعد زمان و مکان نمی شناسند از طرفی شعر نیمایی هم مجبور به پیروی از صنایع خاص خود است بسیاری از شعرهای امروزی که از وزن و قافیه وعروض فرار می کنند به مراتب تکالیف سنگین تری بر دوش دارند که اگر با شعر نیمایی وزن شوند باید سال ها در نوبت پذیرش قرار گیرند
باسلام و خسته نباشید:فقط میتونم بگم واقعأ زیبا و پر مغز بود.
خسته نباشی استاد
سعید جان متشکرم
زیبابود
ممنون وسپاسگزارم
دستت در نهه ،دس تمام عزیزلی که و لکی خدمتت مهن در نهه
سلام آقای یوسفوند عزیز سپاسگزارم هماره سربلند و موفق باشید
بهشت خاک پای مادرانس
برادر ازادبخت بااینکه اشکالاتی داشت ولی خوب بود بویژه معنی ومفهومش///احسنت